اون پرواز هیرت انگیز
part 13
ببخشید نبودم یکی دوشبی ار فردا هم مدارس شروع میشه امشب دو پارت میزارم بعدا شاید کم تر بزارم مثلا فقط شبای پنج شنبه و شبه جمعه ها بزارم ببخشید
از زبان یون
حاضر شدم رفتم اونجا با بچه ها پشت صحنه صحبت کردم اما تهیونگ و جونکوک بد نگاهم میکردن ترسیدم سریع حرفم رو تموم کردم و رفتیم یه واحد تو ساختمانی که اعضا توش زندگی میکردن بم دادن رفتم اساس کشی کردم داشتم زندگی میکردم که یه لایو گزاشتم از وضعیتم گفتم داشتم تو لایو همین تور که حرف میزدم طراحی میکردم
که یکی کامنت گزاشت مواظب خودت باش به اعضا تا اومدم جوابش رو بدم که تهیونگ جوابش رو داد خیلی ترسیدم و از دخالت تهیونگ ناراحت شدم خودم حلش میکردم پس رفتم در خونش رو زدم ازش خاستم اگه دوباره تو لایو هام بیاد دیگه خبری از لباس های طرح ایرانی نیست (آخه همه میدونید دیگه تهیونگ عاشق طرح لباس های ایرانیه)
تهیونگ قبول کرد من به اتاق برگشتم اما نمیدونستم...............
ببخشید نبودم یکی دوشبی ار فردا هم مدارس شروع میشه امشب دو پارت میزارم بعدا شاید کم تر بزارم مثلا فقط شبای پنج شنبه و شبه جمعه ها بزارم ببخشید
از زبان یون
حاضر شدم رفتم اونجا با بچه ها پشت صحنه صحبت کردم اما تهیونگ و جونکوک بد نگاهم میکردن ترسیدم سریع حرفم رو تموم کردم و رفتیم یه واحد تو ساختمانی که اعضا توش زندگی میکردن بم دادن رفتم اساس کشی کردم داشتم زندگی میکردم که یه لایو گزاشتم از وضعیتم گفتم داشتم تو لایو همین تور که حرف میزدم طراحی میکردم
که یکی کامنت گزاشت مواظب خودت باش به اعضا تا اومدم جوابش رو بدم که تهیونگ جوابش رو داد خیلی ترسیدم و از دخالت تهیونگ ناراحت شدم خودم حلش میکردم پس رفتم در خونش رو زدم ازش خاستم اگه دوباره تو لایو هام بیاد دیگه خبری از لباس های طرح ایرانی نیست (آخه همه میدونید دیگه تهیونگ عاشق طرح لباس های ایرانیه)
تهیونگ قبول کرد من به اتاق برگشتم اما نمیدونستم...............
۹۱
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.