- حالَت چطور است؟
- حالَت چطور است؟
لبخند از روی صورت پسرک محو شد
چه میگفت؟
از بیخوابی ها ،
از گریه های شبانهاش ،
از طرد شدنش از سوی دیگران ،
از افکاری که مدام به اون ضربه میزنند ،
از عشقی که هرگز قرار نیست به او اعتراف کند ،
از اینکه دیگر خوشحالی برایش معنی ندارد ،
او در میان انبوهی از درد ها گم شده بود
نمیدانست کدام را به زبان بیاورد ؛
لبخند گشاده رویی زد و گفت:
-من خوبم ..
اما هم خودش ، هم قلب و ذهنش میدانستند معنی خوب بودند چیز دیگریست
او حالش از همهگان بدتر بود ..
لبخند از روی صورت پسرک محو شد
چه میگفت؟
از بیخوابی ها ،
از گریه های شبانهاش ،
از طرد شدنش از سوی دیگران ،
از افکاری که مدام به اون ضربه میزنند ،
از عشقی که هرگز قرار نیست به او اعتراف کند ،
از اینکه دیگر خوشحالی برایش معنی ندارد ،
او در میان انبوهی از درد ها گم شده بود
نمیدانست کدام را به زبان بیاورد ؛
لبخند گشاده رویی زد و گفت:
-من خوبم ..
اما هم خودش ، هم قلب و ذهنش میدانستند معنی خوب بودند چیز دیگریست
او حالش از همهگان بدتر بود ..
۱.۱k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.