فیک: my mission
فیک: my mission
پارت:52
.............................................................
کره شمالی عمارت/
جنی:نکنه دزدیدنم؟! نه بابا اینجا که اتاق خودمه...
بلند شد موهاشو کمی مرتب کرد و از اتاق خارج شد..
کسی رو اونجا ندید رفت پایین دید اونجا نشستن کمی که دقت کرد دید نصفشون اونجا نیستن!
جنی: سلام*بلند*
بجز دایون همه سرشون رو برگردوندن..
جنی: اتفاقی افتاده؟! بقیه کجان؟!
تهیونگ: دیونه ای؟!
جنی: چی میگی تو؟!
تهیونگ: چی میگم؟!
جنی: آه بهرحال حرفات برام مهم نیست بقیه کجان ؟!
جیسو: بیمارستان
جنی: چرا؟! شما دوتا کی اومدین ؟!
جین: همین چندساعت پیش..
جیسو: نمیدونم رزی حالش بد شد...
جنی کمی سرشو چرخوند و با خونی مواجه شد که وسط پذیرایی بود..
جنی: پس این مال اونه.. تیر خورده؟!
جیسو: نه..
جنی: ته پس بچش مر...
جنی بدون هیچ فکری این حرفو زد اما به خودش اومد.. ولی حرفی که نباید وزد و هیچ جوره نمیتونست درستش کنه!
جیسو: منظورت چیه ؟!*تعجب*
جنی: هیچی همینجوری ..
جیسو: جنی.. تو چیزی میدونی؟!
جنی: یا مسیح این چی بود من گفتم.. بابا از کجا معلوم بارداربوده*زیرلب*
جنی: نهه بیخیال...
جیسو کلافه دستی به موهاش کشید و سرشو به کاناپه تکیه داد..
......
کره شمالی بیمارستان: بوسان پیک/
لیسا: منظورت چیه ؟!
رزی: چی شده روت نمیشه بگی؟!
جیمین: رزی س..
لیسا: زودباش رزی بگو چخبره!نکنه جیمین..
رزی: آره جیمین اون پدر بچه بود
جیمین: چرا همشو میندازی گردن من؟! خودتم موافق بودی!
رزی: پررو هم که هستی!
لیسا: چجوری این اتفاق افتاد! رزی همش تو اتاق بوده.. دیشب هم اتفاق افتاده باشه که به این زودی باردار نمیشدی! پس بگید چجوری ؟!
جیمین: اون شبو یادته قبل از اینکه بیاین اینجا رفتیم بار؟! این خانوم با بیشرمی اومد و باهام خوابید!
لیسا: جالبه! الان باید چیکار کنیم ؟! ها برگشتیم خونه بگیم آره رزی و جیمین باهم خوابیدن و رزی باردار شده؟! جدی الان من نمیدونم واقعا حرفی ندارم
رزی: بلاخره که میفهمن هرچه زودتر بهتر نه؟!
جیمین: مجازاتش چی؟! اگر بفهمن قطعا مجازات میشیم..
لیسا: بازم بهتر از دروغ گفتنه
صدای باز شدن در اومد کوک بدون اینکه وارد بشه روبه لیسا گفت
کوک: اومدم.. دکتر گفت میتونیم بریم.. پایین منتظرم
لیسا: باشه الان میایم
لیسا کمک کرد رزی بلند شه هنوزم درد داشت اما قابل تحمل بود از اونجا خارج شدن رزی و لیسا عقب نشستن جیمین هم جلو..
راه افتادن بعد۲۰مین رسیدن
پارت:52
.............................................................
کره شمالی عمارت/
جنی:نکنه دزدیدنم؟! نه بابا اینجا که اتاق خودمه...
بلند شد موهاشو کمی مرتب کرد و از اتاق خارج شد..
کسی رو اونجا ندید رفت پایین دید اونجا نشستن کمی که دقت کرد دید نصفشون اونجا نیستن!
جنی: سلام*بلند*
بجز دایون همه سرشون رو برگردوندن..
جنی: اتفاقی افتاده؟! بقیه کجان؟!
تهیونگ: دیونه ای؟!
جنی: چی میگی تو؟!
تهیونگ: چی میگم؟!
جنی: آه بهرحال حرفات برام مهم نیست بقیه کجان ؟!
جیسو: بیمارستان
جنی: چرا؟! شما دوتا کی اومدین ؟!
جین: همین چندساعت پیش..
جیسو: نمیدونم رزی حالش بد شد...
جنی کمی سرشو چرخوند و با خونی مواجه شد که وسط پذیرایی بود..
جنی: پس این مال اونه.. تیر خورده؟!
جیسو: نه..
جنی: ته پس بچش مر...
جنی بدون هیچ فکری این حرفو زد اما به خودش اومد.. ولی حرفی که نباید وزد و هیچ جوره نمیتونست درستش کنه!
جیسو: منظورت چیه ؟!*تعجب*
جنی: هیچی همینجوری ..
جیسو: جنی.. تو چیزی میدونی؟!
جنی: یا مسیح این چی بود من گفتم.. بابا از کجا معلوم بارداربوده*زیرلب*
جنی: نهه بیخیال...
جیسو کلافه دستی به موهاش کشید و سرشو به کاناپه تکیه داد..
......
کره شمالی بیمارستان: بوسان پیک/
لیسا: منظورت چیه ؟!
رزی: چی شده روت نمیشه بگی؟!
جیمین: رزی س..
لیسا: زودباش رزی بگو چخبره!نکنه جیمین..
رزی: آره جیمین اون پدر بچه بود
جیمین: چرا همشو میندازی گردن من؟! خودتم موافق بودی!
رزی: پررو هم که هستی!
لیسا: چجوری این اتفاق افتاد! رزی همش تو اتاق بوده.. دیشب هم اتفاق افتاده باشه که به این زودی باردار نمیشدی! پس بگید چجوری ؟!
جیمین: اون شبو یادته قبل از اینکه بیاین اینجا رفتیم بار؟! این خانوم با بیشرمی اومد و باهام خوابید!
لیسا: جالبه! الان باید چیکار کنیم ؟! ها برگشتیم خونه بگیم آره رزی و جیمین باهم خوابیدن و رزی باردار شده؟! جدی الان من نمیدونم واقعا حرفی ندارم
رزی: بلاخره که میفهمن هرچه زودتر بهتر نه؟!
جیمین: مجازاتش چی؟! اگر بفهمن قطعا مجازات میشیم..
لیسا: بازم بهتر از دروغ گفتنه
صدای باز شدن در اومد کوک بدون اینکه وارد بشه روبه لیسا گفت
کوک: اومدم.. دکتر گفت میتونیم بریم.. پایین منتظرم
لیسا: باشه الان میایم
لیسا کمک کرد رزی بلند شه هنوزم درد داشت اما قابل تحمل بود از اونجا خارج شدن رزی و لیسا عقب نشستن جیمین هم جلو..
راه افتادن بعد۲۰مین رسیدن
۴.۹k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.