خودم ، جانم با تو چه بگویم ؟! از درد ها و ترس هایت یا از
خودم ، جانم با تو چه بگویم ؟! از درد ها و ترس هایت یا از خیال بافی ها و وابستگی هایت
بگذار هر روز عاشق و مجنون تو باشم عاشقی که درآغوش ات گریه کند ، اشک غلتان کند و خالی شود از تمام غم هایش
پناه دلم باش و آرام کن این دل را که پر شده از آرزوهایی که در ناامیدی سر به بیابان می گذارند و می روند
تنها تو را طلب میکنم ای تویی که در شب های تار زندگی ام برایم معلم شدی آری، تو بودی که دست های یاریگرت در ساعاتی که همه خواب ناز می دیدند مرهم قلب من بود...🅰️🫵
بگذار هر روز عاشق و مجنون تو باشم عاشقی که درآغوش ات گریه کند ، اشک غلتان کند و خالی شود از تمام غم هایش
پناه دلم باش و آرام کن این دل را که پر شده از آرزوهایی که در ناامیدی سر به بیابان می گذارند و می روند
تنها تو را طلب میکنم ای تویی که در شب های تار زندگی ام برایم معلم شدی آری، تو بودی که دست های یاریگرت در ساعاتی که همه خواب ناز می دیدند مرهم قلب من بود...🅰️🫵
۱۰.۱k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳