🍁تنم تابوت غمگینی که جانم را نمی فهمد🍁
تنم تابوت غمگینی که جانم را نمی فهمد
دل تنگم حصار استخوانم را نمی فهمد
شبیه بغض نوزادی که ساعتهاست می گرید
پر از حرفم کسی اما زبانم را نمیفهمد
انارم دانه دانه دانه دانه دانه غم دارم
کسی تا نشکنم راز نهانم را نمیفهمد
دل رنگین کمان در اوج هم گهگاه میگیرد
دل بی دردها قوس کمانم را نمیفهمد
دلم تنگ است و می گریم ، دلم تنگ است و میخندم
کسی که نیست دیوانه جهانم را نمی فهمد
که من اشکم ، که من آهم، که من یک درد جانکاهم
که ساقی بغض تلخ استکانم را نمی فهمد
چنان در آتش غم سوخته جانم که میدانم
پس از مرگم کسی نام و نشانم را نمی فهمد
#محمد_خوش_بین#حسین_منزوی
دل تنگم حصار استخوانم را نمی فهمد
شبیه بغض نوزادی که ساعتهاست می گرید
پر از حرفم کسی اما زبانم را نمیفهمد
انارم دانه دانه دانه دانه دانه غم دارم
کسی تا نشکنم راز نهانم را نمیفهمد
دل رنگین کمان در اوج هم گهگاه میگیرد
دل بی دردها قوس کمانم را نمیفهمد
دلم تنگ است و می گریم ، دلم تنگ است و میخندم
کسی که نیست دیوانه جهانم را نمی فهمد
که من اشکم ، که من آهم، که من یک درد جانکاهم
که ساقی بغض تلخ استکانم را نمی فهمد
چنان در آتش غم سوخته جانم که میدانم
پس از مرگم کسی نام و نشانم را نمی فهمد
#محمد_خوش_بین#حسین_منزوی
۱۲.۲k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.