من تورا آنقدر زیبا کشیدم که چشم ماه خیره ماند

آنقدر زیبا که ماه به خود شک کرد
آنقدر زیبا که رنگ گل ها به چشمم نیامد
آنقدر زیبا که درخشان تر از خورشید بودی برایم

اما
تو لایقش نبودی
لایق آنهمه زیبایی و احترام
دیگر تابان نبودی
دیگر درخشان نبودی
مانند نگاه کردن به خورشید
چشمم را میزدی
برای ندیدنت تلاش میکردم :))

چشم دیگر تو را ندید
اما قلبم
قلبم هنوز اسم تورا فریاد میکشد
چشمم تورا ندید اما از فراغت دوریت
آنقدر اشک ریخت که خشک شد

به هر کجا که قدم میگذارم
نشانه ای، خاطره ای از توست
من با تو در تمام مکان ها
در تمام حالات زندگی کردم

در هنگام غم در رویای خود
مرا در آغوش گرفتی
موهایم را نوازش کردی
سر بر شانه ات گذاشتم
آرام شدم

زندگی را با تو آموختم
ولی رفتی
هنگامی که وابسته است شدم رفتی
رفتیو سنگینی غم و خاطره مرا به اعماق اقیانوس میبرد
برگرد
بگرد و سبکبال مرا از اعماق اقیانوس رهایی بخش


اگه از حرف دلم خوشتون اومد لایک کنید 🥲:))
اگه حمایت کنید بازم از این متنا براتون مینویسم
(کپی نیست و کپی نشه لطفاً)