فیک ماه پارت آخر
_امشب قراره عین باک بنزین پرت کنم البته قبلش حسابی مس.. میشی باشه؟
*وقتی مس میشه خیلی چیزای... میگه
گرمای تنت میخوام حس کنم....
_میدونی وقتی فقط پنتی خوشگلت رو تنته اختیارمو از دس میدم...
نظرت چیه اونو از تنت در بیارم؟
اون دستای دراز و کشیدش وقتی تو... کرد
سفیدی چشاش میموند
-ادامه بده مگه همینو نمیخواستی؟
اون یه کرست تنش کرد ...
کرست زیادی تنگ بود ولی خب اون از این کارش لذت میبرد، کمر باریکش مث یه پرنسس بود ، هر چقدر که می مک.. سیر نمی شد انگار خیلی گشنه بود...
-اختیار و بدن من واسه توعه، میتونی حسش کنی نه؟
_ فعلا چیزی نگو بزار همه چیزتو حس کنم
اون بدن بی نقص و ظریفش واقعا اشتهاآور بود..
بعدشم آروم تو گوشش گفت:
_تو متعلق به منی نه کسی دیگه پس تا آخر عمر همینجا زندانی هستی....
*وقتی مس میشه خیلی چیزای... میگه
گرمای تنت میخوام حس کنم....
_میدونی وقتی فقط پنتی خوشگلت رو تنته اختیارمو از دس میدم...
نظرت چیه اونو از تنت در بیارم؟
اون دستای دراز و کشیدش وقتی تو... کرد
سفیدی چشاش میموند
-ادامه بده مگه همینو نمیخواستی؟
اون یه کرست تنش کرد ...
کرست زیادی تنگ بود ولی خب اون از این کارش لذت میبرد، کمر باریکش مث یه پرنسس بود ، هر چقدر که می مک.. سیر نمی شد انگار خیلی گشنه بود...
-اختیار و بدن من واسه توعه، میتونی حسش کنی نه؟
_ فعلا چیزی نگو بزار همه چیزتو حس کنم
اون بدن بی نقص و ظریفش واقعا اشتهاآور بود..
بعدشم آروم تو گوشش گفت:
_تو متعلق به منی نه کسی دیگه پس تا آخر عمر همینجا زندانی هستی....
۷۴۱
۰۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.