یه شب که داشتم لای دردام موج موهامو باز میکردم
یه شب که داشتم لای دردام موج موهامو باز میکردم
یهو دستم گیر کرد به رشته افکارم
هی پیچ خورده بود
پیچ و تاب
هرکاری کردم
هرچی کشیدم
وا نشد!
نشد که نشد!!!
ابروهامو محکم جمع کردم،
چشامو ریز کردم
یهو محکم کشیدمش..
بوی خون اومد...
کنار قطره های خونم
یهو صدات پیچید...
صدات منو صدا میزد...
یادم اومد لای فکرام گذاشته بودمت که دستم نرسه بت..
که یادم نیاد دلیل این دردای شبونه تویی..
که درست همون سمت چپ تنم نصف شبا آتیش نگیره و دودش نره تو چشامو بغض نشه ته گلوم...
آره..
یادم اومد...
حالا درد بانو با غم اون قطره های خون انگشتش یکی شده..
مث ساز الهه ناز وسط اتاق سردو خاموشم....
یهو دستم گیر کرد به رشته افکارم
هی پیچ خورده بود
پیچ و تاب
هرکاری کردم
هرچی کشیدم
وا نشد!
نشد که نشد!!!
ابروهامو محکم جمع کردم،
چشامو ریز کردم
یهو محکم کشیدمش..
بوی خون اومد...
کنار قطره های خونم
یهو صدات پیچید...
صدات منو صدا میزد...
یادم اومد لای فکرام گذاشته بودمت که دستم نرسه بت..
که یادم نیاد دلیل این دردای شبونه تویی..
که درست همون سمت چپ تنم نصف شبا آتیش نگیره و دودش نره تو چشامو بغض نشه ته گلوم...
آره..
یادم اومد...
حالا درد بانو با غم اون قطره های خون انگشتش یکی شده..
مث ساز الهه ناز وسط اتاق سردو خاموشم....
۱۰۰.۳k
۱۷ بهمن ۱۴۰۰