عشق مافیایی من پارت 2
خلاصه
رفتم پایین و با جونگ کوک دعوام شد . اون به چه حقی د.و.س.ت د.خ.ت.ر منو سرزنش کرده بود
یونگی : باصدای دعوای تهیونگ و جونگ کوک از خواب بیدار شدم رفتم پایین
......................................................................
جونگ کوک : همینطوری که داشتیم دعوا میکردیم که یونگی داد زد ماریا و سویون از ترس فرار کردن( فلش بک آخه یونگی با اینکه ظاهر کیوتی داره اما آدم میکشه زیر دستای قبلیش فلیکس، هیونجین، ته یانگ و پارک رزی کشته بود
همه زیر دستای ازش میترسیدن حتی خدمت کار ها هم ازش فرار میکردن. اون برای این اینقد سنگ دل شد چون 4پیش فهمید د.و.س.ت د.خ.ت.ر.ش با یکی از زیر دستاش ر.ل بوده و بهش خ.ی.ا.ن.ت کرده اون هم بخواطر این همه زیر دستای و خدمت کار هاشو کشت . و 2سال کره ترک کرد وقتی برگشت بی احساس شد و راحت آدم میکشت و از اون موقعه ع.ا.ش.ق نشد. پایان فلش بک )
ما هم از ترس سرمون پایین انداختیم . ( نویسنده:خدا به خیر کنه بدبخت شدن )
یونگی داد زد و اون روز هممون رو تنبیه کرد
تهیونگ : جونگ کوک بدبخت شدیم تو تنبیه یونگی میدونی چیه
جونگ کوک : نه نمیدونم چیه
تهیونگ : آریزونا میکنه بعد تا میخوری کتکت میزنه فکر نکنم به دختر ها هم رحم کنه
(پرش زمانی)
سویون: خلاصه نگن براتون شب از بدن درد خوابمون نگرفت . تا خود صبح صدای ناله منو ماریا جونگ کوک و تهیونگ میومد
صبح با اینکه بدن درد داشتم بلند شدم دست و صورتمو شستم و داخل اتاق پیس بقیه نشستم
پارسای بیچاره حتما خیلی درد میکشه از یه طرف بازوش از یه طرف بدن درد دیشب با مسکن هم آروم نشد .
دیدم شوگا اومد بالا انگار هنوز تنبیهمون تموم نشده بود همه رو از خواب بیدار کرد معلوم بود م.س.ت.ه همه رو مجبور کرد که کار کنن اما جونگ کوک و تهیونگ مقاومت کردن دیدم ماریا گرفت و بازوش فشار داد ماریا جیغ زد هیچی دیگه هممون امارت به این بزرگی تمیز کردم
شوگا اومد و گفت تنبیهمون تموم شده اینقد خسته بودیم که تا رفتیم داخل اتاق هممون از حال رفتیم . صبح تا لنگ ظهر خواب بودیم
(یک ماه از اون ماجرا گذشت )
یونگی گفت امروز میخوایم پولای بانک مرکزی کره رو بدزدیم
*آنچه خواهید دید یونگی مراقب باش . نههههه*
رفتم پایین و با جونگ کوک دعوام شد . اون به چه حقی د.و.س.ت د.خ.ت.ر منو سرزنش کرده بود
یونگی : باصدای دعوای تهیونگ و جونگ کوک از خواب بیدار شدم رفتم پایین
......................................................................
جونگ کوک : همینطوری که داشتیم دعوا میکردیم که یونگی داد زد ماریا و سویون از ترس فرار کردن( فلش بک آخه یونگی با اینکه ظاهر کیوتی داره اما آدم میکشه زیر دستای قبلیش فلیکس، هیونجین، ته یانگ و پارک رزی کشته بود
همه زیر دستای ازش میترسیدن حتی خدمت کار ها هم ازش فرار میکردن. اون برای این اینقد سنگ دل شد چون 4پیش فهمید د.و.س.ت د.خ.ت.ر.ش با یکی از زیر دستاش ر.ل بوده و بهش خ.ی.ا.ن.ت کرده اون هم بخواطر این همه زیر دستای و خدمت کار هاشو کشت . و 2سال کره ترک کرد وقتی برگشت بی احساس شد و راحت آدم میکشت و از اون موقعه ع.ا.ش.ق نشد. پایان فلش بک )
ما هم از ترس سرمون پایین انداختیم . ( نویسنده:خدا به خیر کنه بدبخت شدن )
یونگی داد زد و اون روز هممون رو تنبیه کرد
تهیونگ : جونگ کوک بدبخت شدیم تو تنبیه یونگی میدونی چیه
جونگ کوک : نه نمیدونم چیه
تهیونگ : آریزونا میکنه بعد تا میخوری کتکت میزنه فکر نکنم به دختر ها هم رحم کنه
(پرش زمانی)
سویون: خلاصه نگن براتون شب از بدن درد خوابمون نگرفت . تا خود صبح صدای ناله منو ماریا جونگ کوک و تهیونگ میومد
صبح با اینکه بدن درد داشتم بلند شدم دست و صورتمو شستم و داخل اتاق پیس بقیه نشستم
پارسای بیچاره حتما خیلی درد میکشه از یه طرف بازوش از یه طرف بدن درد دیشب با مسکن هم آروم نشد .
دیدم شوگا اومد بالا انگار هنوز تنبیهمون تموم نشده بود همه رو از خواب بیدار کرد معلوم بود م.س.ت.ه همه رو مجبور کرد که کار کنن اما جونگ کوک و تهیونگ مقاومت کردن دیدم ماریا گرفت و بازوش فشار داد ماریا جیغ زد هیچی دیگه هممون امارت به این بزرگی تمیز کردم
شوگا اومد و گفت تنبیهمون تموم شده اینقد خسته بودیم که تا رفتیم داخل اتاق هممون از حال رفتیم . صبح تا لنگ ظهر خواب بودیم
(یک ماه از اون ماجرا گذشت )
یونگی گفت امروز میخوایم پولای بانک مرکزی کره رو بدزدیم
*آنچه خواهید دید یونگی مراقب باش . نههههه*
۴.۹k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.