مینی وان شات از سوکجینی
روی کاناپه دراز کشیده بودی و هر از چند وقت یک بار گوشیتو چک میکردی
منتظر پیامی از طرف اون بودی.
+چرا پیام نمیده؟ مگه نگفتی منتظر بمونم؟؟
گوشی رو روی اوپن گذاشتی و چشم هات رو بستی
ساعدت رو روی چشمات گذاشتی و نفستو از بین لب هات با قدرت بیرون دادی
کمی خودت رو روی مبل جا به جا کردی
کم کم یا جا به جا کردن خودت جات. راحت شد و چشمات گرم شد
یکی از چشم هات رو باز کردی و به ساعت خیره شدی
خواب آلود ساعت رو زمزمه کردی: ۷:۴۰ خوبه زود بیدار میشم
چشم هات رو بستی و خودتو به تاریکی سپردی
صدای باز شدن در و کلید انداختن تورو بیدار کرد
تو جات چرخیدی و با چشم های بسته پرسیدی: کیه!؟
چشم بسته پلک زدی و دوباره به پشت چرخیدی
صدای قدم هایی که سمتت میومد با اینکه نزدیک بود پاورچین و آهسته شنیده میشد اینکه یکی پایین کاناپه زانو زد رو به وضوح حس کردی
دستی در امتداد کمرت حرکت کرد
گرما و حس دستش با برخورد به کمرت بیدارت کرد
به طرف دست برگشتی و با سوکجینی مواجه شدی که با لبخندش بهت خیره شده
یقه لباسشو گرفتی و با لحن خوابالودت سکوت فضای خونه رو شکستی: دل تنگت بودم پسر کوچولو
چشماش رو به اطراف چرخوند و بهت خیره شد: من کوچولو نیستم کیم ا.تت!
دستی روی جلیقه مشکی رنگش کشیدی و گونش رو بوسیدی: ولی پسر کوچولوی منی:)
دستشو دور گردنت گذاشت و خودشو بهت نزدیک تر کرد: کیم ا.ت! نمیخوای که نیومده لبات کبود شه!؟
لبخندی زدی و چرخیدی: برو غذا بخور و استراحت کن..حتما خسته ایی
دکمه های جلیقش رو باز کرد و از تنش در آورد
با سرعت جلیقه رو روی مبل پرت کرد و آستین هاش رو بالا داد
پشتت روی کاناپه دراز کشید و از پشت بغلت کرد
سرشو توی گردنت قایم کرد و عمیق بوسید و نفس کشید
لباش رو روی لاله گوشت کشید و انحنای شونت رو بوسید: هومم..این میتونه بهترین استراحتم باشه.. البته اگه برگردی و بزاری ببوسمت!
با متانت به سمتش برگشتی و دستتو روی شونهِ پهنش گذاشتی
کمرتو گرفت و تورو سمت خودش کشید
تو یک ثانتی لب هات متوقف شد و زمزمه کرد: بعد از چند ساعت سر و کله زدن با اون موکل ها و درخواست های بی موردشون..تنها چیزی که ذهن، جسم، روح و همه چیم رو آروم میکنه خودتی دارلینگ.. لباتو قرض میدی!؟ قول میدم زود پسشون بدم لیتل..فقط چند دقیقه بدون توقف میخوامشون..
لب های پفکیش رو بین لبات گذاشت و با هوس بوسید
بی ملاحظه بوسیدت..
بدون فکر به این که شاید کبود شه؛
منتظر پیامی از طرف اون بودی.
+چرا پیام نمیده؟ مگه نگفتی منتظر بمونم؟؟
گوشی رو روی اوپن گذاشتی و چشم هات رو بستی
ساعدت رو روی چشمات گذاشتی و نفستو از بین لب هات با قدرت بیرون دادی
کمی خودت رو روی مبل جا به جا کردی
کم کم یا جا به جا کردن خودت جات. راحت شد و چشمات گرم شد
یکی از چشم هات رو باز کردی و به ساعت خیره شدی
خواب آلود ساعت رو زمزمه کردی: ۷:۴۰ خوبه زود بیدار میشم
چشم هات رو بستی و خودتو به تاریکی سپردی
صدای باز شدن در و کلید انداختن تورو بیدار کرد
تو جات چرخیدی و با چشم های بسته پرسیدی: کیه!؟
چشم بسته پلک زدی و دوباره به پشت چرخیدی
صدای قدم هایی که سمتت میومد با اینکه نزدیک بود پاورچین و آهسته شنیده میشد اینکه یکی پایین کاناپه زانو زد رو به وضوح حس کردی
دستی در امتداد کمرت حرکت کرد
گرما و حس دستش با برخورد به کمرت بیدارت کرد
به طرف دست برگشتی و با سوکجینی مواجه شدی که با لبخندش بهت خیره شده
یقه لباسشو گرفتی و با لحن خوابالودت سکوت فضای خونه رو شکستی: دل تنگت بودم پسر کوچولو
چشماش رو به اطراف چرخوند و بهت خیره شد: من کوچولو نیستم کیم ا.تت!
دستی روی جلیقه مشکی رنگش کشیدی و گونش رو بوسیدی: ولی پسر کوچولوی منی:)
دستشو دور گردنت گذاشت و خودشو بهت نزدیک تر کرد: کیم ا.ت! نمیخوای که نیومده لبات کبود شه!؟
لبخندی زدی و چرخیدی: برو غذا بخور و استراحت کن..حتما خسته ایی
دکمه های جلیقش رو باز کرد و از تنش در آورد
با سرعت جلیقه رو روی مبل پرت کرد و آستین هاش رو بالا داد
پشتت روی کاناپه دراز کشید و از پشت بغلت کرد
سرشو توی گردنت قایم کرد و عمیق بوسید و نفس کشید
لباش رو روی لاله گوشت کشید و انحنای شونت رو بوسید: هومم..این میتونه بهترین استراحتم باشه.. البته اگه برگردی و بزاری ببوسمت!
با متانت به سمتش برگشتی و دستتو روی شونهِ پهنش گذاشتی
کمرتو گرفت و تورو سمت خودش کشید
تو یک ثانتی لب هات متوقف شد و زمزمه کرد: بعد از چند ساعت سر و کله زدن با اون موکل ها و درخواست های بی موردشون..تنها چیزی که ذهن، جسم، روح و همه چیم رو آروم میکنه خودتی دارلینگ.. لباتو قرض میدی!؟ قول میدم زود پسشون بدم لیتل..فقط چند دقیقه بدون توقف میخوامشون..
لب های پفکیش رو بین لبات گذاشت و با هوس بوسید
بی ملاحظه بوسیدت..
بدون فکر به این که شاید کبود شه؛
۲۷.۴k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.