🐰 : وقتی تو فضای مجازی آرتیست های دیگه رو تماشا یا جستجو
🐰 : وقتی تو فضای مجازی آرتیست های دیگه رو تماشا یا جستجو میکنم با خودم فکر میکنم که﹙آه منم میخوام سریع روی صحنه برم باید بهتر بشم.﹚ و مطمئن نیستم که این یک عقده هیت یا فقط ناامنی.. اما هر چه بیشتر به هنرمندانه موسیقی و مجری ها نگاه میکنم بیشتر میخوام اجرا کنم و در نتیجه خیلی دلم برای شما تنگ میشه. قول داده بودم تو لایو بعدی Still With You بخونم؟! باشه در این صورت هیچ کاری نمیتونم بکنم... قول دادم؟! فکر کنم انجامش دادم.
^᪲᪲ 🐰 : میخواستم بگم دلم براتون خیلی تنگ شده.
🐰 : من خودم آهنگ های بنگتن رو نمیخونم دلیلش اینه که میخواهم با همه اعضا با هم بخونیمشون.
🐰 : باید برم؟! الان اینجا ساعت دو و نیم بامداده و خیلی دیره.. نیاز به خوابیدن دارم.
🐰 : حالا که خودم رو در حال خمیازه کشیدن میبینم ، انگار خودنو با زندگی نظامی وفق دادم چون معمولاً قبلا تا ساعت 1 صبح خوابم نمی برد.
🐰 : واقعا کاری از دستم بر نمیاد؟! وای دارم خمیازه میکشم. زمستون در پیشه ، قبل از شروع دوباره نوشیدن باید تمرین کنم. دارم چی میپزم؟! من غذاهای مختلفی میپزم. من سعی میکنم تا حد امکان طعم رو حفظ کنم اما کنترلش سخته چون در مقادیر زیاده. ( منظورش آشپزخونه ارتش هست که اونجا کار میکنه )
🐰 : من عمداً قبل از لایو رنگ های نور اینجارو به بنفش تغییر دادم.. برم بخوابم؟! اینجا خالی و ساکته. بعد کی همدیگر رو ملاقات خواهیم کرد؟! دفعه بعد که همدیگه رو دیدیم... فکر کنم چون وقتی دلم برات تنگ شده بود رفتم ایر و دلم میخواست دفعه بعد هر وقت بخوام همدیگرو میکنیم.
^᪲᪲ 🐰 : میخواستم بگم دلم براتون خیلی تنگ شده.
🐰 : من خودم آهنگ های بنگتن رو نمیخونم دلیلش اینه که میخواهم با همه اعضا با هم بخونیمشون.
🐰 : باید برم؟! الان اینجا ساعت دو و نیم بامداده و خیلی دیره.. نیاز به خوابیدن دارم.
🐰 : حالا که خودم رو در حال خمیازه کشیدن میبینم ، انگار خودنو با زندگی نظامی وفق دادم چون معمولاً قبلا تا ساعت 1 صبح خوابم نمی برد.
🐰 : واقعا کاری از دستم بر نمیاد؟! وای دارم خمیازه میکشم. زمستون در پیشه ، قبل از شروع دوباره نوشیدن باید تمرین کنم. دارم چی میپزم؟! من غذاهای مختلفی میپزم. من سعی میکنم تا حد امکان طعم رو حفظ کنم اما کنترلش سخته چون در مقادیر زیاده. ( منظورش آشپزخونه ارتش هست که اونجا کار میکنه )
🐰 : من عمداً قبل از لایو رنگ های نور اینجارو به بنفش تغییر دادم.. برم بخوابم؟! اینجا خالی و ساکته. بعد کی همدیگر رو ملاقات خواهیم کرد؟! دفعه بعد که همدیگه رو دیدیم... فکر کنم چون وقتی دلم برات تنگ شده بود رفتم ایر و دلم میخواست دفعه بعد هر وقت بخوام همدیگرو میکنیم.
۳۱۲
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.