تو اخرین لحظه دیدارم باهاش
چشمامش قرمز بود
میگفت
نمی تونم نفس بکشم
نمی تونم نفس بکشمم
دستمو محکم گرفته بود
دستاش خیلی سرد بود
داشت دل میزد
از هم جدامون کردن
نباید دستشو ول میکردم دستاش سرده بزارید گرمش کنمممممم
دستشو از دستم نکش بیرون
😭💔💔💔
https://wisgoon.com/v
/6X17HU3YYH
<حمله عصبی بهش وارد شده بودو 3 روز بستری بود و اکسیژن بهش وصل بود>💔
میگفت
نمی تونم نفس بکشم
نمی تونم نفس بکشمم
دستمو محکم گرفته بود
دستاش خیلی سرد بود
داشت دل میزد
از هم جدامون کردن
نباید دستشو ول میکردم دستاش سرده بزارید گرمش کنمممممم
دستشو از دستم نکش بیرون
😭💔💔💔
https://wisgoon.com/v
/6X17HU3YYH
<حمله عصبی بهش وارد شده بودو 3 روز بستری بود و اکسیژن بهش وصل بود>💔
۱.۲k
۱۱ مهر ۱۴۰۳