مادربزرگم عشقم بود همه زندگیم بود مادرم منو به دنیا آورد
مادربزرگم عشقم بود همه زندگیم بود مادرم منو به دنیا آورد ولی مادربزرگم منو بزرگ کرد آخریا آلزایمر گرفته بود دختراش نمی شناخت من که از زندان مرخصی میرفتم خونه تا منو میدید میگفت بیژن مادر اومدی قربونت برم
اینم فوت کرد بهم مرخصی ندادند سر تشیع پیکرش برم آقا بزلر راست وحسینی یه چیزی بگم آقای افشاری قاضی پرونده ام بره برای شادی روح حاج قاسم صلوات بفرسته اگه من به حاجی قول نداده بودم درست میشم تاحااا صدبار کشته بودم قاضی مو میبینید اسمشم میگم به کتفمم حساب نیست ممکنه یه آدم فروش بره بهش بگه اینجوری از زندگی سیر شدم َشعبه ۳۶ بازپرسی دادگاه انقلابه
اینم فوت کرد بهم مرخصی ندادند سر تشیع پیکرش برم آقا بزلر راست وحسینی یه چیزی بگم آقای افشاری قاضی پرونده ام بره برای شادی روح حاج قاسم صلوات بفرسته اگه من به حاجی قول نداده بودم درست میشم تاحااا صدبار کشته بودم قاضی مو میبینید اسمشم میگم به کتفمم حساب نیست ممکنه یه آدم فروش بره بهش بگه اینجوری از زندگی سیر شدم َشعبه ۳۶ بازپرسی دادگاه انقلابه
۷.۲k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.