فیک: my mission
فیک: my mission
پارت:56
.............................................................
کره شمالی عمارت/
لیسا: آخ ولم کن
جنی موهای لیسا رو ول کرد
جنی: آخیش چقده حال داد
جیسو: گناه داره انقد نزنش
جیسو با جنی و لیسا رفتن پایین کوک و جیمین و تهیونگ داشتن تلفزیون نگاه میکردن دایون هم با گوشیش ور میرفت
جیسو و لیسا به جمع ۳نفره پسرا ملحق شدن..
رزی هم که کل مدت تو اتاقش بود اومد پایین و سمت آشپزخونه رفت
جنی هم پیش دایون نشست
جنی: حوصلت سررفته ؟!
دایون: هوم حس خوبی به اینجا ندارم
جنی: بریم بیرون؟!
دایون: ممکنه خطرناک باشه
جنی: بیخیال دایونا!
دایون: عجب تا دیروز باید به پات میوفتادم تا سرکوچه خودتون بیای
جنی: آدما تغییر میکنن!
دایون: توجه کنید*بلند*
دایون: همگی امشب به حساب خانوم جنی کیم میریم بیرون
جنی: هی من از پول حرفی نزدم!
دایون: و آره دیگه پاشین لباس بپوشین بریم..
۳۰مین گذشت همه حاضر بودن جنی مثل همیشه کت و شلوار مشکی پوشیده بود و بقیه هم تیپ اسپرت زده بودن..
راه افتادن اینبار با دوتا ماشین
رزی جیمین با کوک وجنی
لیسا جیسو با تهیونگ و دایون..
بعد چندمین به یه پارک رسیدن ماشین هارو پارک کردن و همگی دور هم جمع شدن
دایون: کجا بریم ؟!
لیسا: تورو جدتون من میخوام سوار ترن هوایی بشم بیاین بریم
جنی: بیخیال کی حالشو داره
تهیونگ: اتفاقا خیلیم خوبه اونم وقتی که تو پول رو حساب میکنی..
جنی: (ادای تهیونگ رو درمیاره)
تهیونگ: خیلی بیشوری
جنی: میدونم*لبخند*
جنی برای همه بلیط گرفت و سوار شدن و بعد از اون رفتن به پاساژ خیلی بزرگ کره شمالی و اونجا همه کلی خرید کردن و جنی بیرون مغازه منتظر بود اونا لباس هارو بخرن و البته کارتش دست دایون بود ..
سیگارشو از جیبش در آورد وگذاشت بین لباش روشنش کرد و پک محکمی بهش زد..
آرامش خاصی میگرفت اولین سیگارشو تموم کرد و بدون توجه به اینکه در اون مکان سیگار کشیدن ممنوعه دومین سیگارشو بیرون آورد و روشنش کرد بعد اینکه پکی بهش زد از دستش گرفته شد اون و کسی که این کارو کرد تهیونگ بود.. و سیگار رو بین لبای خودش گذاشت
جنی: او کیس !
تهیونگ: دیونه..
تهیونگ ته سیگار رو روی زمین انداخت و با پاهاش خاموشش کرد..
تهیونگ: شرط رو که یادته؟!
جنی: خب؟!
تهیونگ: هیچی.. فقط برای فردا شب آماده باش خانم کیم
جنی: از فامیلیم متنفرم..
تهیونگ: چون مال هردومون یکیه؟!
جنی: دقیقا آقای کیم!
تهیونگ: فردا هم که وقت نداریم پس فردا دنبال سویونگ میگردم
جنی: دلم براش تنگ شده بنظرت چرا اومده اینجا؟!
تهیونگ: وقتی پیداش کردم از خودش بپرس
جنی:.......
شرط:
لایک۳۵
کامنت ۳۰
پارت:56
.............................................................
کره شمالی عمارت/
لیسا: آخ ولم کن
جنی موهای لیسا رو ول کرد
جنی: آخیش چقده حال داد
جیسو: گناه داره انقد نزنش
جیسو با جنی و لیسا رفتن پایین کوک و جیمین و تهیونگ داشتن تلفزیون نگاه میکردن دایون هم با گوشیش ور میرفت
جیسو و لیسا به جمع ۳نفره پسرا ملحق شدن..
رزی هم که کل مدت تو اتاقش بود اومد پایین و سمت آشپزخونه رفت
جنی هم پیش دایون نشست
جنی: حوصلت سررفته ؟!
دایون: هوم حس خوبی به اینجا ندارم
جنی: بریم بیرون؟!
دایون: ممکنه خطرناک باشه
جنی: بیخیال دایونا!
دایون: عجب تا دیروز باید به پات میوفتادم تا سرکوچه خودتون بیای
جنی: آدما تغییر میکنن!
دایون: توجه کنید*بلند*
دایون: همگی امشب به حساب خانوم جنی کیم میریم بیرون
جنی: هی من از پول حرفی نزدم!
دایون: و آره دیگه پاشین لباس بپوشین بریم..
۳۰مین گذشت همه حاضر بودن جنی مثل همیشه کت و شلوار مشکی پوشیده بود و بقیه هم تیپ اسپرت زده بودن..
راه افتادن اینبار با دوتا ماشین
رزی جیمین با کوک وجنی
لیسا جیسو با تهیونگ و دایون..
بعد چندمین به یه پارک رسیدن ماشین هارو پارک کردن و همگی دور هم جمع شدن
دایون: کجا بریم ؟!
لیسا: تورو جدتون من میخوام سوار ترن هوایی بشم بیاین بریم
جنی: بیخیال کی حالشو داره
تهیونگ: اتفاقا خیلیم خوبه اونم وقتی که تو پول رو حساب میکنی..
جنی: (ادای تهیونگ رو درمیاره)
تهیونگ: خیلی بیشوری
جنی: میدونم*لبخند*
جنی برای همه بلیط گرفت و سوار شدن و بعد از اون رفتن به پاساژ خیلی بزرگ کره شمالی و اونجا همه کلی خرید کردن و جنی بیرون مغازه منتظر بود اونا لباس هارو بخرن و البته کارتش دست دایون بود ..
سیگارشو از جیبش در آورد وگذاشت بین لباش روشنش کرد و پک محکمی بهش زد..
آرامش خاصی میگرفت اولین سیگارشو تموم کرد و بدون توجه به اینکه در اون مکان سیگار کشیدن ممنوعه دومین سیگارشو بیرون آورد و روشنش کرد بعد اینکه پکی بهش زد از دستش گرفته شد اون و کسی که این کارو کرد تهیونگ بود.. و سیگار رو بین لبای خودش گذاشت
جنی: او کیس !
تهیونگ: دیونه..
تهیونگ ته سیگار رو روی زمین انداخت و با پاهاش خاموشش کرد..
تهیونگ: شرط رو که یادته؟!
جنی: خب؟!
تهیونگ: هیچی.. فقط برای فردا شب آماده باش خانم کیم
جنی: از فامیلیم متنفرم..
تهیونگ: چون مال هردومون یکیه؟!
جنی: دقیقا آقای کیم!
تهیونگ: فردا هم که وقت نداریم پس فردا دنبال سویونگ میگردم
جنی: دلم براش تنگ شده بنظرت چرا اومده اینجا؟!
تهیونگ: وقتی پیداش کردم از خودش بپرس
جنی:.......
شرط:
لایک۳۵
کامنت ۳۰
۱۴.۳k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.