مین شوگا
به نام خدا
دیروز روز خیلی بدی بود خیلی خیلی بد بود
امروز هم خیلی بد بود
دیروز صبح یه کوچولو دیرم شد ولی مدرسه نزدیکمون بود و سریع رفتم مدرسه بعد از موضوع هیچ خبر نداشتم دوستم هم باهام اشتی کرده بود بعد سریع اومد پیشم اسمش هم یسنا هست یسنا اومد پیشم و بهم گفت یگانه داخل انباری پشت مدرسه یه مو و چشمو خون هست
اگر میخواین بقیه داستانو بدونید لایک کنید ۳تا شد بقیشو میگم
دیروز روز خیلی بدی بود خیلی خیلی بد بود
امروز هم خیلی بد بود
دیروز صبح یه کوچولو دیرم شد ولی مدرسه نزدیکمون بود و سریع رفتم مدرسه بعد از موضوع هیچ خبر نداشتم دوستم هم باهام اشتی کرده بود بعد سریع اومد پیشم اسمش هم یسنا هست یسنا اومد پیشم و بهم گفت یگانه داخل انباری پشت مدرسه یه مو و چشمو خون هست
اگر میخواین بقیه داستانو بدونید لایک کنید ۳تا شد بقیشو میگم
۱.۱k
۲۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.