ادامه تکپارتی
ادامه تکپارتی
"جیهوپ"
"شب"
من فق بهش گفتم که قراره از مادرش جدا بشم چون اون دیگه دوس نداره با من باشه
پس کجاس. صدای جیغ شنیدم.
رفتم تو کوچه که دیدم مزاحم ات شدن و دارن میبرنش با عصبانیت رفتم طرفشون و شروع کردم به زدنشون بعد از اینکه اونارو زدم رفتم سمت ات که از ترس گریه میکرد.
بغلش کردم و گفتم
+هیشش آروم باش چیزی نیس نترس.
♡هق اگه میبردنم چی هق چه بلایی سرم میاوردن...
گریه ش شدید تر شد.
+الان من چیکار کنم اروم بشی...؟!
"ات"
موقعیت و که مناسب دیدم گفتم
♡جدا نشید
+باشه
♡واقعا جدا نمیشی قول میدی؟؟!!!
یکم مکس کرد
+آره شاید من چن وقت با مامانت خوب نبودم و اذیت شده که به این فکر افتاده.
بوسه ای به پیشونیم زدم و گفت
+ببخشید که اذیت شدید شماها ارزش جنگیدن باهرکسی رو دارید:)!
♡میشه بریم...من دوس دارم برم خونه.
+اره.
"راوی"
پدر دخترش رو که عزیزش بود تو آغوش گرفت و بلند کرد. و اونها به سمت ماشین رفتن و سوار شدن.
جفتشون به این فکر میکردن که کیتی قبول میکنه.
اما اونا نمیدونستن که کیتی دلش برای همسرش و دخترش پر میکشه:)🤍🦋🕊
🦋پایان🦋
🤍🦋🤍🦋🤍🦋
"جیهوپ"
"شب"
من فق بهش گفتم که قراره از مادرش جدا بشم چون اون دیگه دوس نداره با من باشه
پس کجاس. صدای جیغ شنیدم.
رفتم تو کوچه که دیدم مزاحم ات شدن و دارن میبرنش با عصبانیت رفتم طرفشون و شروع کردم به زدنشون بعد از اینکه اونارو زدم رفتم سمت ات که از ترس گریه میکرد.
بغلش کردم و گفتم
+هیشش آروم باش چیزی نیس نترس.
♡هق اگه میبردنم چی هق چه بلایی سرم میاوردن...
گریه ش شدید تر شد.
+الان من چیکار کنم اروم بشی...؟!
"ات"
موقعیت و که مناسب دیدم گفتم
♡جدا نشید
+باشه
♡واقعا جدا نمیشی قول میدی؟؟!!!
یکم مکس کرد
+آره شاید من چن وقت با مامانت خوب نبودم و اذیت شده که به این فکر افتاده.
بوسه ای به پیشونیم زدم و گفت
+ببخشید که اذیت شدید شماها ارزش جنگیدن باهرکسی رو دارید:)!
♡میشه بریم...من دوس دارم برم خونه.
+اره.
"راوی"
پدر دخترش رو که عزیزش بود تو آغوش گرفت و بلند کرد. و اونها به سمت ماشین رفتن و سوار شدن.
جفتشون به این فکر میکردن که کیتی قبول میکنه.
اما اونا نمیدونستن که کیتی دلش برای همسرش و دخترش پر میکشه:)🤍🦋🕊
🦋پایان🦋
🤍🦋🤍🦋🤍🦋
۱۴.۷k
۱۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.