فیک: my mission
فیک: my mission
پارت:84
.............................................................
کره شمالی/
رسیدن خونه تهیونگ درو واکرد و جنی سریع از کنارشون رد شد و رفت تو اتاقش سویونگ نگاهی به جنی که میرفت تو اتاقش انداخت و درو پشت سر خودش بست
سویونگ: اوپا.. الان چیکار میخوای بکنی ؟!
تهیونگ: منظورت چیه سوآه؟!
سویونگ: درمورد بچه
تهیونگ: فعلا نمیدونم از کجا معلوم اون زنه دروغ نگفت!؟
سویونگ: خیلی درموردش تحقیق کردم همه حرف هاش تا الآن درست بوده و خیلیا رفتن پیشش
تهیونگ: خودتو ناراحت نکن من میرم و باهاش صحبت می کنم
سویونگ: من میرم تو اتاقم کمی تنهاش بزار بعدا میتونی باهاش حرف بزنی چیزی لازم داشتی صدام کن
تهیونگ: باشه فدات شم
...
جنی ویو: سریع رفتم داخل سرویس آبی به دست و صورتم زدم همش حرفای اون زنیکه توی ذهنم پخش میشد یعنی چی چرا من باید باردار باشم؟! ممکنه دروغ باشه ؟!
ولی من با تهیونگ رابطه داشتم و از هیچی استفاده نکردیم ولی منظورش از اینکه نجاتمون میده چیبود؟! بیخیال چرا من باید از تهیونگ بچه داشته باشم فعلا که قانون هارو شکستیم بدونن باردارم قشنگ از وسط نصفم میکنن آخه الان من چجوری به لیسا بگم؟!
دستش رو روی شکمش گذاشت و از آینه به خودش نگاه کرد
جنی: هوی طوله ببینم اذیتم میکنی میکشمت فهمیدی؟! ها ؟! با توام!
تهیونگ: چه جالب مثلا الان جوابتو میده ؟!
جنی از ترس جیغ کشید از کی تهیونگ اونجا بود اصن چرا بدون اجازه اومده بود آه بیخیال اینجا اتاق هردوشونه!
جنی: چرا عین بز میای داخل!
تهیونگ: ببخشید
تهیونگ گفت و به جنی نزدیک شد بغلش کرد و دستشو نوازش وار روی سرش میکشید
تهیونگ: اسمشو چی بذاریم؟!
جنی: باور کن الان میخام کونتو ببرم!
تهیونگ: زشته جلو بچه نگو!
جنی: آخه کدوم بچه ای پدرش هم بچه ست؟!
تهیونگ: خیلی دوستون دارم!
اینم پارت جدید..کم بود میخوام پارت های بعدی رو اسمات کنم 🫂 😂
خببببب سوال میپرسم جواب بدید 🫂
فیکو دوست دارین؟! چه وایبی میده بهتون؟!
لایک۳۰
کامنت هرچقدر شد🫂
پارت:84
.............................................................
کره شمالی/
رسیدن خونه تهیونگ درو واکرد و جنی سریع از کنارشون رد شد و رفت تو اتاقش سویونگ نگاهی به جنی که میرفت تو اتاقش انداخت و درو پشت سر خودش بست
سویونگ: اوپا.. الان چیکار میخوای بکنی ؟!
تهیونگ: منظورت چیه سوآه؟!
سویونگ: درمورد بچه
تهیونگ: فعلا نمیدونم از کجا معلوم اون زنه دروغ نگفت!؟
سویونگ: خیلی درموردش تحقیق کردم همه حرف هاش تا الآن درست بوده و خیلیا رفتن پیشش
تهیونگ: خودتو ناراحت نکن من میرم و باهاش صحبت می کنم
سویونگ: من میرم تو اتاقم کمی تنهاش بزار بعدا میتونی باهاش حرف بزنی چیزی لازم داشتی صدام کن
تهیونگ: باشه فدات شم
...
جنی ویو: سریع رفتم داخل سرویس آبی به دست و صورتم زدم همش حرفای اون زنیکه توی ذهنم پخش میشد یعنی چی چرا من باید باردار باشم؟! ممکنه دروغ باشه ؟!
ولی من با تهیونگ رابطه داشتم و از هیچی استفاده نکردیم ولی منظورش از اینکه نجاتمون میده چیبود؟! بیخیال چرا من باید از تهیونگ بچه داشته باشم فعلا که قانون هارو شکستیم بدونن باردارم قشنگ از وسط نصفم میکنن آخه الان من چجوری به لیسا بگم؟!
دستش رو روی شکمش گذاشت و از آینه به خودش نگاه کرد
جنی: هوی طوله ببینم اذیتم میکنی میکشمت فهمیدی؟! ها ؟! با توام!
تهیونگ: چه جالب مثلا الان جوابتو میده ؟!
جنی از ترس جیغ کشید از کی تهیونگ اونجا بود اصن چرا بدون اجازه اومده بود آه بیخیال اینجا اتاق هردوشونه!
جنی: چرا عین بز میای داخل!
تهیونگ: ببخشید
تهیونگ گفت و به جنی نزدیک شد بغلش کرد و دستشو نوازش وار روی سرش میکشید
تهیونگ: اسمشو چی بذاریم؟!
جنی: باور کن الان میخام کونتو ببرم!
تهیونگ: زشته جلو بچه نگو!
جنی: آخه کدوم بچه ای پدرش هم بچه ست؟!
تهیونگ: خیلی دوستون دارم!
اینم پارت جدید..کم بود میخوام پارت های بعدی رو اسمات کنم 🫂 😂
خببببب سوال میپرسم جواب بدید 🫂
فیکو دوست دارین؟! چه وایبی میده بهتون؟!
لایک۳۰
کامنت هرچقدر شد🫂
۱۰.۹k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.