– نشست کف ِ زمین سرد اتاقش، دونه دونه چسب روی زخم هاشو می
– نشست کفِ زمین سرد اتاقش، دونه دونه چسب روی زخمهاشو میکند، خسته از پوشوندن تمامشون نمیخواست چشم هاشو پنهان کنه اما در عین حال ام نمیتونست اجازه بده همه غمِ چشمهاش رو ببینن..
۳.۰k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.