٭خونـِ خُوشگِل مَن! -پارت22-
من:(همچنان اینکه منتظرم تقویم توی گوشیم باز بشه:/)بزار از زمستون دربیاد...
15آوریل خوبه؟!
س.ی:15آوریل کیه؟!
من:6روز بعد تولدت
س.ی:جدی؟! تاریخ تولدمو از کجا میدونی؟!:|
من:خودت بهم گفتیاااا
س.ی:تولد تو کیه؟!
من:19سپتامبر
س.ی:6روز قبل 15آوریل بیای چطوره؟!^^
من:5روز قبل 15آوریل خوبه!^^
س.ی:باشه:(
(یه نگاه به ساعت میندازه)
س.ی:میدونی ساعت یازدهونیمه؟؟!!
من:واقعا؟!:/
چه زمان دیر میگذرهه://
«گوشیم زنگ میخوره»
من:یه لحضه من برم..
(گوشیمو برمیدارم و میرم بیرون)
+سلام جانگهو خوبی؟!
-فقط بگو کجایی!
+موش سلامتو خورده؟!:/
-سلام کجایی؟!
+چرا؟!
-میخوام بدونم این دفعه چه بهونه ای داری که نیومدی
+اهههه ببخشید پاک یادم رفته بوود
الان میام خدافظ
(قط میکنمو میرم تو)
من:(یه نگا به توی لیوانم میندازم)ایبابا چه زود تموم شدی توو!
س.ی:چی؟!
من:(سرمو میارم بالا)عه هیچی یعنی با کاپوچینوعه بودم
س.ی:موفق باشی:/
من:اوکی
خب میدونی امشب قرار بوده با دوستم بریم بیرون و..
من یکم دیر کردم بلهه
س.ی:اوه پس منم میرم دیگه فعلا
(به لیوانا اشاره میکنه)اینا هم زحمت تو:]
من:باشه:/
(بلند شد و رفت منم رفتم حساب کردمو اومدم پایین که دیدم هنوز اونجاس)
من:چرا نرفتی؟!
س.ی:منتظرم بیاد
من:کی؟!
س.ی:به نظر تو کی؟!
رانندم دیگهه:/
من:اوه اوه چه باکلاس!
به خودتون زحمت ندین یه وقتااا:/
(منتظر جوابش نموندم و رفتم یه تاکسی گرفتم تا پارکی که قرار گذاشته بودیم
رسیدم و رفتم توی پارک
داشتم دنبال جانگهو میگشتم ولی با چیزی که دیدم جیغم هوا رفت..)
15آوریل خوبه؟!
س.ی:15آوریل کیه؟!
من:6روز بعد تولدت
س.ی:جدی؟! تاریخ تولدمو از کجا میدونی؟!:|
من:خودت بهم گفتیاااا
س.ی:تولد تو کیه؟!
من:19سپتامبر
س.ی:6روز قبل 15آوریل بیای چطوره؟!^^
من:5روز قبل 15آوریل خوبه!^^
س.ی:باشه:(
(یه نگاه به ساعت میندازه)
س.ی:میدونی ساعت یازدهونیمه؟؟!!
من:واقعا؟!:/
چه زمان دیر میگذرهه://
«گوشیم زنگ میخوره»
من:یه لحضه من برم..
(گوشیمو برمیدارم و میرم بیرون)
+سلام جانگهو خوبی؟!
-فقط بگو کجایی!
+موش سلامتو خورده؟!:/
-سلام کجایی؟!
+چرا؟!
-میخوام بدونم این دفعه چه بهونه ای داری که نیومدی
+اهههه ببخشید پاک یادم رفته بوود
الان میام خدافظ
(قط میکنمو میرم تو)
من:(یه نگا به توی لیوانم میندازم)ایبابا چه زود تموم شدی توو!
س.ی:چی؟!
من:(سرمو میارم بالا)عه هیچی یعنی با کاپوچینوعه بودم
س.ی:موفق باشی:/
من:اوکی
خب میدونی امشب قرار بوده با دوستم بریم بیرون و..
من یکم دیر کردم بلهه
س.ی:اوه پس منم میرم دیگه فعلا
(به لیوانا اشاره میکنه)اینا هم زحمت تو:]
من:باشه:/
(بلند شد و رفت منم رفتم حساب کردمو اومدم پایین که دیدم هنوز اونجاس)
من:چرا نرفتی؟!
س.ی:منتظرم بیاد
من:کی؟!
س.ی:به نظر تو کی؟!
رانندم دیگهه:/
من:اوه اوه چه باکلاس!
به خودتون زحمت ندین یه وقتااا:/
(منتظر جوابش نموندم و رفتم یه تاکسی گرفتم تا پارکی که قرار گذاشته بودیم
رسیدم و رفتم توی پارک
داشتم دنبال جانگهو میگشتم ولی با چیزی که دیدم جیغم هوا رفت..)
۴۰۹
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.