پارت ۳
پارت ۳
یهو دکتر گفت:الان میخوام صدای قلبت رو گوش بدم گفتم باشه بعد از چند ثانیه دکتر داشت میخندید گفتم چیزی شده؟رو به تهیونگ کرد و گفت:آقای محترم ممنون میشم برید تهیونگ پرسید چرا:گفت آخه وقتی شما پیشش هستید یجوری قلبش میزنه که انگار قراره الان از جاش در بیاد!از خجالت آب شدم و دکتر دوباره گفت :آروم باش بابا😂 دیگه واقعا داشتم از خجالت میمیردم تهیونگ و دکتر باهم داشتن میخندیدن که گفتم :من من دیگه باید برم دستم هم خوبه یهو دکتر گفت :نه هنوز تموم نشده که حرفش رو قطع کردم و گفتم:نه من خوبم بدو بدو داشتم میرفتم که تهیونگ هم هی میگفت وایسا وایسا ولی من وای نستادم و فقط رفتم وقتی رسیدم خونه دیدم که.............
یهو دکتر گفت:الان میخوام صدای قلبت رو گوش بدم گفتم باشه بعد از چند ثانیه دکتر داشت میخندید گفتم چیزی شده؟رو به تهیونگ کرد و گفت:آقای محترم ممنون میشم برید تهیونگ پرسید چرا:گفت آخه وقتی شما پیشش هستید یجوری قلبش میزنه که انگار قراره الان از جاش در بیاد!از خجالت آب شدم و دکتر دوباره گفت :آروم باش بابا😂 دیگه واقعا داشتم از خجالت میمیردم تهیونگ و دکتر باهم داشتن میخندیدن که گفتم :من من دیگه باید برم دستم هم خوبه یهو دکتر گفت :نه هنوز تموم نشده که حرفش رو قطع کردم و گفتم:نه من خوبم بدو بدو داشتم میرفتم که تهیونگ هم هی میگفت وایسا وایسا ولی من وای نستادم و فقط رفتم وقتی رسیدم خونه دیدم که.............
۳.۲k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱