نمیتونم فراموش کنم نمیتونم ببخشمتون بخاطر خیانت، تهمت درو
نمیتونم فراموش کنم نمیتونم ببخشمتون بخاطر خیانت، تهمت دروغ، به گریه انداختنم، برچسب دورو بودن زدن بهم بعد از همه ی کارهایی که برای خوشحال بودن و شاد بودنتون کردم خواستم بخندید و همیشه حالتون خوب
باشه نمیتونم ببخشم چون شما دوست های عزیزم بودید کسایی که همیشه ازشون دفاع میکردم بدون حتی پرسیدن چرا حرفای بقیه رو راجبم باور کردید درحالی که من وقتی بقیه پشتتون بد میگفتن فقط نادیده میگرفتم و میگفتم نه، اونا دروغ نمیگن پس چرا چطوری تونستید اینکارو کنید، چطوری تونستید بهم بگید دروغگو؟ چطوری تونستید بهم برچسب بازیگر بزنید؟ چیکار کردم که نباید میکردم؟ حتما باید تا اخر فقط گوش میدادم؟ من حق حرف زدن نداشتم؟ من همیشه بهتون گوش دادم، سعی کردم حالتون رو خوب کنم درحالی که اصلا به من ربطی نداره، همین الان هم میگم هیچ باری براش نیست من انجام دادم چون من اینطوریم ولی حق من این بود؟ واقعا؟ یک نگاه به پستاتون بندازید اونوقت میفهمید کی رنگ عوض کرد، من یا شما؟ اونوقت میفهمیدید کی پشتتون بود، اونوقت میفهمیدید که من فقط خیرتون رو خواستم نه چیزی بیشتر نه کمتر فقط امیدوار بودم همیشه شاد باشید و خنده روی لبتون باشه میخواستم وقتای ناراحتیتون باعث لبخند لباتون بشم
چندبار بهتون گفتم فوق العاده چندبار حالتون رو خوب کردم؟ چندبار تلاش کردم؟ چون من هم به خودم اجازه ی درد و دل دادم اینطوری کردید باهام؟ من شدم دروغگو ولی من باید همه ی حرفای شما رو باور کنم؟
میدونم دارید این پستو میبینید ولی مثل همیشه نادیده میگیرید خوب میدونید منظورم با شماهاست ولی تظاهر میکنید که با شما نیستم
باشه نمیتونم ببخشم چون شما دوست های عزیزم بودید کسایی که همیشه ازشون دفاع میکردم بدون حتی پرسیدن چرا حرفای بقیه رو راجبم باور کردید درحالی که من وقتی بقیه پشتتون بد میگفتن فقط نادیده میگرفتم و میگفتم نه، اونا دروغ نمیگن پس چرا چطوری تونستید اینکارو کنید، چطوری تونستید بهم بگید دروغگو؟ چطوری تونستید بهم برچسب بازیگر بزنید؟ چیکار کردم که نباید میکردم؟ حتما باید تا اخر فقط گوش میدادم؟ من حق حرف زدن نداشتم؟ من همیشه بهتون گوش دادم، سعی کردم حالتون رو خوب کنم درحالی که اصلا به من ربطی نداره، همین الان هم میگم هیچ باری براش نیست من انجام دادم چون من اینطوریم ولی حق من این بود؟ واقعا؟ یک نگاه به پستاتون بندازید اونوقت میفهمید کی رنگ عوض کرد، من یا شما؟ اونوقت میفهمیدید کی پشتتون بود، اونوقت میفهمیدید که من فقط خیرتون رو خواستم نه چیزی بیشتر نه کمتر فقط امیدوار بودم همیشه شاد باشید و خنده روی لبتون باشه میخواستم وقتای ناراحتیتون باعث لبخند لباتون بشم
چندبار بهتون گفتم فوق العاده چندبار حالتون رو خوب کردم؟ چندبار تلاش کردم؟ چون من هم به خودم اجازه ی درد و دل دادم اینطوری کردید باهام؟ من شدم دروغگو ولی من باید همه ی حرفای شما رو باور کنم؟
میدونم دارید این پستو میبینید ولی مثل همیشه نادیده میگیرید خوب میدونید منظورم با شماهاست ولی تظاهر میکنید که با شما نیستم
۳.۱k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.