.
.
هیچ کس مثل من از عشق تو سرگردان نیست
مثل من دربدر و بی سر و بی سامان نیست
بی تو مانند کویری ز عطش سیرابم!
تشنه ی عشق تو را دغدغه ی باران نیست
من به چشمان تو محتاج تر از نان شبم!
عشق بر سفره بریزان، غم عاشق نان نیست!
هر که احوال مرا دید تو را نفرین کرد!
غیر دیدار رخت درد مرا درمان نیست
من که در عشق تو از هستی خود بگذشتم
دل به دریا زده را وحشتی از طوفان نیست
از غم عشق تو چون باد پریشان حالم
هیچ کس مثل من از عشق تو سرگردان نیست
هیچ کس مثل من از عشق تو سرگردان نیست
مثل من دربدر و بی سر و بی سامان نیست
بی تو مانند کویری ز عطش سیرابم!
تشنه ی عشق تو را دغدغه ی باران نیست
من به چشمان تو محتاج تر از نان شبم!
عشق بر سفره بریزان، غم عاشق نان نیست!
هر که احوال مرا دید تو را نفرین کرد!
غیر دیدار رخت درد مرا درمان نیست
من که در عشق تو از هستی خود بگذشتم
دل به دریا زده را وحشتی از طوفان نیست
از غم عشق تو چون باد پریشان حالم
هیچ کس مثل من از عشق تو سرگردان نیست
۴.۲k
۰۴ تیر ۱۴۰۲