رسیدی شادمهر جانِ عقیلی ...
رسیدی مثل یک مرهم
به داد زخم دیرینه
به داد چشم بیداری
که خواب خوش نمی بینه
رسیدی مثل یک گریه
بگیری داغ دل از آه
تو تاریکی این دریا
مثل فانوس لنگرگاه
رسیدی مثل یک مرهم
به داد زخم دیرینه
به داد چشم بیداری
که خواب خوش نمی بینه
رسیدی مثل یک گریه
بگیری داغ دل از آه
تو تاریکی این دریا
مثل فانوس لنگرگاه
رسیدی تا من پرپر
یه روزی خسته شه آخر
بگیره از دل فردا
سراغی از من باور
رسیدی ، تا رسیدن ها
دوباره با تو معنا شه
کلید تازه ای دادی
که قفل کهنگی وا شه
رسیدی مثل یک مرهم
به داد زخم دیرینه
به داد چشم بیداری
که خواب خوش نمی بینه
رسیدی مثل یک گریه
بگیری داغ دل از آه
تو تاریکی این دریا
مثل فانوس لنگرگاه
به داد زخم دیرینه
به داد چشم بیداری
که خواب خوش نمی بینه
رسیدی مثل یک گریه
بگیری داغ دل از آه
تو تاریکی این دریا
مثل فانوس لنگرگاه
رسیدی مثل یک مرهم
به داد زخم دیرینه
به داد چشم بیداری
که خواب خوش نمی بینه
رسیدی مثل یک گریه
بگیری داغ دل از آه
تو تاریکی این دریا
مثل فانوس لنگرگاه
رسیدی تا من پرپر
یه روزی خسته شه آخر
بگیره از دل فردا
سراغی از من باور
رسیدی ، تا رسیدن ها
دوباره با تو معنا شه
کلید تازه ای دادی
که قفل کهنگی وا شه
رسیدی مثل یک مرهم
به داد زخم دیرینه
به داد چشم بیداری
که خواب خوش نمی بینه
رسیدی مثل یک گریه
بگیری داغ دل از آه
تو تاریکی این دریا
مثل فانوس لنگرگاه
۱۷.۸k
۰۳ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.