جوجه اردک زشت پارت آخر بخش آخر
ته:چه خوبه هستی جونگکوکی وگرنه سیرکمون بدون دلقک میومد.
بعد با اشاره به من ادامه داد.
ته:لونا خیلی دوست داشت جاتو بگیره یه چند بار آزمون دلقک خوب رو داد ولی از اونجایی که شوگا مدیر سیرکمونه ردش کرد و بهش میگفت کارت زیادی خوب نیس لونا بیچاره هم همش تو گوگل دنبال چگونه یه دلقک خوب باشیم بود بار آخر که میخواست آزمون بده که شوگا حاملش کرد و نشد خخخخ
همه دوباره خندیدن حرصم گرفته بود با جیغ به شوگا گفتم.
لونا:اینارو بیرون کن خیلی بی ادبن
شوگا:برید بیرون بچم شیر میخواد زود.
تو کسری از ثانیه اتاق خالی شدو فقط منو شوگا موندیم
شوگا:الان در آرامش به بچمون شیر بده.
خجالت میکشیدم جلوی شوگا دکمه رو باز کنم و به بچه شیر بدم.
لونا:روتو بکن اون ور.
شوگا کوتا خندید و گفت.
شوگا:بیخیال ما که این حرفارو نداریم من یه چندباری دیدمت.
پوفی کردمو دلمو زدم به دریا.....بعد از شیر دادن بچه بهش نگاه کردم خیلی آروم تو بلغم خوابیده بود شوگا اومد کنارم و بهش نگاه کرد.
شوگا:نظرت چیه براش یه خواهر بیاریم.
مشتی زدم به بازوش.
لونا:بی ادب دوباره نبینم با تهیونگ بگردی گشتن با اون روت اثر بد گذاشته.
خندید و گفت.
شوگا:شوخی کردم بابا.
بعد دستشو انداخت دور گردنم و منو به خودش نزدیک کرد
شوگا:ممنون که بهم یه کوچولو دادی.خیلی دوستت دارم.
لبخندی زدم و گفتم.
لونا:من بیشتر.
خواست لباشو بزاره رو لبام که در با شدت باز شد بله تهیونگ فضول همراه جونگکوک داشتن با خنده بهمون نگاه میکردن.
کوک:نوچ نوچ اینجا جای این کارا نیست خجالتم خوب چیزیه.
ته:اگه یکی شمارو میدید چیکار میکردید؟.
منو شوگا با اخم برزخی نگاهشون میکردیم و ته و کوک مسخرمون میکردن.
پایان
بچه هااااا این فیکم تموم شد امیدوارم خوشتون بیاد برا اینکه نبودن مسدود بوووودم تازه امروز از مسدودی اومدم بیرون
بعد با اشاره به من ادامه داد.
ته:لونا خیلی دوست داشت جاتو بگیره یه چند بار آزمون دلقک خوب رو داد ولی از اونجایی که شوگا مدیر سیرکمونه ردش کرد و بهش میگفت کارت زیادی خوب نیس لونا بیچاره هم همش تو گوگل دنبال چگونه یه دلقک خوب باشیم بود بار آخر که میخواست آزمون بده که شوگا حاملش کرد و نشد خخخخ
همه دوباره خندیدن حرصم گرفته بود با جیغ به شوگا گفتم.
لونا:اینارو بیرون کن خیلی بی ادبن
شوگا:برید بیرون بچم شیر میخواد زود.
تو کسری از ثانیه اتاق خالی شدو فقط منو شوگا موندیم
شوگا:الان در آرامش به بچمون شیر بده.
خجالت میکشیدم جلوی شوگا دکمه رو باز کنم و به بچه شیر بدم.
لونا:روتو بکن اون ور.
شوگا کوتا خندید و گفت.
شوگا:بیخیال ما که این حرفارو نداریم من یه چندباری دیدمت.
پوفی کردمو دلمو زدم به دریا.....بعد از شیر دادن بچه بهش نگاه کردم خیلی آروم تو بلغم خوابیده بود شوگا اومد کنارم و بهش نگاه کرد.
شوگا:نظرت چیه براش یه خواهر بیاریم.
مشتی زدم به بازوش.
لونا:بی ادب دوباره نبینم با تهیونگ بگردی گشتن با اون روت اثر بد گذاشته.
خندید و گفت.
شوگا:شوخی کردم بابا.
بعد دستشو انداخت دور گردنم و منو به خودش نزدیک کرد
شوگا:ممنون که بهم یه کوچولو دادی.خیلی دوستت دارم.
لبخندی زدم و گفتم.
لونا:من بیشتر.
خواست لباشو بزاره رو لبام که در با شدت باز شد بله تهیونگ فضول همراه جونگکوک داشتن با خنده بهمون نگاه میکردن.
کوک:نوچ نوچ اینجا جای این کارا نیست خجالتم خوب چیزیه.
ته:اگه یکی شمارو میدید چیکار میکردید؟.
منو شوگا با اخم برزخی نگاهشون میکردیم و ته و کوک مسخرمون میکردن.
پایان
بچه هااااا این فیکم تموم شد امیدوارم خوشتون بیاد برا اینکه نبودن مسدود بوووودم تازه امروز از مسدودی اومدم بیرون
۶۷.۸k
۲۷ آذر ۱۴۰۲