بودن بعضی ها در زندگی مان، نه از سر ترس و زور است و نه نی
بودن بعضی ها در زندگیمان، نه از سر ترس و زور است و نه نیاز و احتیاج،،،
بعضی ها از بس خودِ "ما" هستند، می آیند می نشینند کُنجِ دلمان.
می شوند رفیق، همراه، هم مسیر،،،
نه مثل معلم و استادند که احساس کنی در برابرشان باید حفظ حریم کنی و آماده شنیدن نصیحت ها و پذیرش نگاههای سنگینشان باشی
و نه ادعا دارند که بیشتر از تو می دانند و می فهمند.
اصلا آمده اند که آیینهی خودت باشند.
مثل تو که در تمام این سال ها از جنس خودمان بودهای
و آیینهی تمام ترسها، دلهرهها، اشکها، لبخندها، زمین خوردنها و دوباره شروع کردنمان.
ما و تو با هم بزرگ شدهایم...
با هم قد کشیدهایم
با هم اشتباه کردهایم
با هم ناامید شدهایم
و با هم لحظه لحظه تجربیات تلخ و شیرین زندگی را زیستهایم.
و این یکی بودنمان و این زیست مشترکمان، ما و تو را به هم پیوند داده است.
تو برای ما قدیس، فرشته، معلم و راهنما نیستی.
تو مرد قصه گوی سالهای دور و نزدیکی که بی هیچ ادعایی داستانِ تلخ و شیرینِ پیروزی و شکست قهرمانان گمنام و استعدادهای نوظهور سرزمینمان را روایت میکنی.
اصلا در روزگار نامردی و دورویی، "خودت بودن" و "صداقت داشتن با مخاطب" یک جور استعداد است و ما از سالهای دور تا به امروز در کنار هم استعداد انسان بودن، قهرمان بودن و منحصر بفرد بودن را مشق می کنیم.
و ما همچنان تشنه شنیدن قصههای ناب این سرزمینیم این بار میخواهیم که تو برایمان از شکفتن و به بار نشستن و درخشیدن و ستاره شدن قصه بگویی، می خواهیم در کنار هم یاد بگیریم چگونه ودیعههای الهی را در وجودمان کشف کنیم و یک قدم به رسالت انسان بودمان نزدیک تر شویم.
مرد قصهگوی رسانه، میلادت مبارک🎊🎉
سرانجام قصه زندگیات باشکوه🙏
@ehsanalikhani
بعضی ها از بس خودِ "ما" هستند، می آیند می نشینند کُنجِ دلمان.
می شوند رفیق، همراه، هم مسیر،،،
نه مثل معلم و استادند که احساس کنی در برابرشان باید حفظ حریم کنی و آماده شنیدن نصیحت ها و پذیرش نگاههای سنگینشان باشی
و نه ادعا دارند که بیشتر از تو می دانند و می فهمند.
اصلا آمده اند که آیینهی خودت باشند.
مثل تو که در تمام این سال ها از جنس خودمان بودهای
و آیینهی تمام ترسها، دلهرهها، اشکها، لبخندها، زمین خوردنها و دوباره شروع کردنمان.
ما و تو با هم بزرگ شدهایم...
با هم قد کشیدهایم
با هم اشتباه کردهایم
با هم ناامید شدهایم
و با هم لحظه لحظه تجربیات تلخ و شیرین زندگی را زیستهایم.
و این یکی بودنمان و این زیست مشترکمان، ما و تو را به هم پیوند داده است.
تو برای ما قدیس، فرشته، معلم و راهنما نیستی.
تو مرد قصه گوی سالهای دور و نزدیکی که بی هیچ ادعایی داستانِ تلخ و شیرینِ پیروزی و شکست قهرمانان گمنام و استعدادهای نوظهور سرزمینمان را روایت میکنی.
اصلا در روزگار نامردی و دورویی، "خودت بودن" و "صداقت داشتن با مخاطب" یک جور استعداد است و ما از سالهای دور تا به امروز در کنار هم استعداد انسان بودن، قهرمان بودن و منحصر بفرد بودن را مشق می کنیم.
و ما همچنان تشنه شنیدن قصههای ناب این سرزمینیم این بار میخواهیم که تو برایمان از شکفتن و به بار نشستن و درخشیدن و ستاره شدن قصه بگویی، می خواهیم در کنار هم یاد بگیریم چگونه ودیعههای الهی را در وجودمان کشف کنیم و یک قدم به رسالت انسان بودمان نزدیک تر شویم.
مرد قصهگوی رسانه، میلادت مبارک🎊🎉
سرانجام قصه زندگیات باشکوه🙏
@ehsanalikhani
۲.۳k
۱۵ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.