دست و پاه رو زنجیر کرده
مارو سر چاه می بره
دو تیغ ابرو آمد خنده به
دردم آمد
سنگ اش به سینم خورد
از جیگرم خون آمد هی🦅
به دستت سنگ را دیدم
میدانستم در دلت رحم جانانه نیست
تمام جهان را بگردم مث تو جانانه نیست،
آی من نمیدانم چه وقت از خود، حساب ام می کنی🥀
دو تیغ ابرو آمد خنده به
دردم آمد
سنگ اش به سینم خورد
از جیگرم خون آمد هی🦅
به دستت سنگ را دیدم
میدانستم در دلت رحم جانانه نیست
تمام جهان را بگردم مث تو جانانه نیست،
آی من نمیدانم چه وقت از خود، حساب ام می کنی🥀
۱.۷k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.