تصویرت مدت ها بود از ذهنم پاک شده بود، امّا چشمانت را شن
تصویرت مدتها بود از ذهنم پاک شده بود، امّا چشمانت را شناختم همان چشمانِ زیبایِ آشنا. دوباره با چشمهایی برخورد کردم که امنترین و البته غمگینترین نگاه جهان را داشت، امن چون همیشه منتظرم بوده و غمگین از گمگشتگی طولانیاش، به سمتت آمدم و آن لحظه تنها حسی که داشتم عشقی عمیق و بسیار قدیمی بود به تو و به وجودت. همان لحظه تمام زندگیم را مرور کردم و تو را دیدم که در هر خاطرهای حضور داشتهای.
• تکههایی از یک کل منسجم | پونه مقیمی
• تکههایی از یک کل منسجم | پونه مقیمی
۱.۳k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.