در ظلمات شب چشمان اشکی را به اسمان دوخته ام چیزی برروی دل
در ظلمات شب چشمان اشکی را به اسمان دوخته ام چیزی برروی دلم سنگینی میکند نفسم بر نمی اید بغض امانم نمیدهد لبخند از لبانم محو نمیشود کاش خنجری از ان بالا به قلبم فرو رود کاش مرا ارام کند:)
۹.۲k
۲۷ تیر ۱۴۰۰