و آن طرف
و آن طرف
در افق مهتابی ستاره رو در رو
زن مهتابی من…
و شب پر آفتاب چشمش در شعلههای بنفش درد طلوع میکند:
مرا به پیش خودت ببر!
سردار بزرگ رویاهای سپید من!
مرا به پیش خودت ببر!
در افق مهتابی ستاره رو در رو
زن مهتابی من…
و شب پر آفتاب چشمش در شعلههای بنفش درد طلوع میکند:
مرا به پیش خودت ببر!
سردار بزرگ رویاهای سپید من!
مرا به پیش خودت ببر!
۲.۱k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.