unfair ver

دقیقا همینه من شبایی رو گذروندم که هیچ کس نگذرونده تنهایی و ترد شدن رو دیدم اطرافیانم من و نمیخوان اونا دیگه براشون مهم نیس بمریم یا نه

خانواده؟ اونا اولن چه حسی داره توی یه خونه با پدر و مادرت باشی ولی اونا شب و روز دعوا دارن بعد هی به تو میگن بخاطر تو طلاق نگرفتیم

اگه الان طلاق میگرفتن زندگیه خوب و سالمی داشتم عذاب وجدان دارم که اره من پدر و مادرم رو بدبخت کردم

اونا من و نخواستن چه حسی داره همیشه بهت بگم ناخواسته به دنیا اومدی

یا بهت بگن کاش نبودی زندگی با تو جهنمه
برای ما شدی سرطان
وقتی بگی میخوام بمریم بگن چه بهتر

دوست؟ اونا فقط روزای خوب تو میخوان ببینم وقتی من داشتم تا صبح گریه میکردم از استرس و اضطراب نتونی چشماتو روی هم بزاری

وقتی فشار عصبی بهت دست میده تو سر خودت خالی کنی

ببینم که خودزنی های رو دستم رو دید کی رد اون مشتایی که به دیوار زدم رو دید
اصلا دیدید دستام زخمه
اونا هیچ وقت من براشون مهم نبودم ولی با این وجود من حاضرم دنیامو براشون بدم

تا حالا شده عاشق بشید
یه نفر بهت میگه عاشقم تو قبولش میکنی ولی به محض وارد شدن به زندگیش اونم ازت خسته میشه

این دیگه خیلی درد داره

هرچی از حسام بگم بازم رو دلم میمونه