پارت3
نامجون: من دیگه باید به سفرم ادامه بدم تا بتوانم بیمار هارا نجات دهم.
هینا: 😒ایکاش بیشتر کنامان بودید.
نامجون: باید بیشتر مراقب جیمین باشی نگرانش
نباش عزیزم تا یک ساعت دیگه حالش خوب میشه.
هینا: من از شما ممنونم که عشقم رو نجات دادید.
نامجون: وظیفه بود عزیزم. خداحافظ
هینا: خداحافظ.
هینا : چه اتفاقی برات افتاد؟
جیمین: داشتم سوپراز تو آماده میکردم که یهو قلبم گرفت و همان جا افتادم.
هینا: از این به بعد باید بیشتر مراقب خودت باشی عشقم. باشه؟
جیمین: باشه.
هینا: 😒ایکاش بیشتر کنامان بودید.
نامجون: باید بیشتر مراقب جیمین باشی نگرانش
نباش عزیزم تا یک ساعت دیگه حالش خوب میشه.
هینا: من از شما ممنونم که عشقم رو نجات دادید.
نامجون: وظیفه بود عزیزم. خداحافظ
هینا: خداحافظ.
هینا : چه اتفاقی برات افتاد؟
جیمین: داشتم سوپراز تو آماده میکردم که یهو قلبم گرفت و همان جا افتادم.
هینا: از این به بعد باید بیشتر مراقب خودت باشی عشقم. باشه؟
جیمین: باشه.
۸.۴k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲