با صدای ضعیفی التماس می کرد
با صدای ضعیفی التماس میکرد
خیلی ضعیفی
هع
بعد گفتن این حرف وزن زیادی روی خودم احساس کردم ها؟ اون دیگه گریه نمیکرد و خیلی جدی گفت : دستتو بکش
این حتی مهبت نبود ولی ولی نمیتونستم کاری کنم. فقط دستمو از گدنش کشیدم و کم کم اون سنگینی رفت. و. آروم گفت: خیلی سریع میرفتی بخاطر همین گم شدم
منطقی عه من خیلی توی فکر بودم و عصبانی
دستمو پشت گردنم گزاشتم و گفتم
بهتره بریم پیش موری سان ایندفعه مراقب بودم. و در آخر به یه در بزرگ رسیدیم
درو زدم با تایید موری سان درو باز کردم
موری سان مثل همیشه داشت نقاشی های آلیس رو نگاه میکرد و بادیدن اون دختر لبخندی زد و گفت: پس تو همونی ؟
تو Mj(ام جی) رو میشناسی ؟ میتونستم لرزش دختره رو احساس کنم
موری سان: پس میشناسی
مثل اینکه این دختر همونه. من رفتاری خوبی باش نداشتم اگه به موری سان بگه ...
هارومی: من میخوام اینجا کار کنم
ها؟
هارومی: میخوام زیر. دست چویا باشم
وایسا ؟ چی اون. من که باش خوب نبودم
خیلی ضعیفی
هع
بعد گفتن این حرف وزن زیادی روی خودم احساس کردم ها؟ اون دیگه گریه نمیکرد و خیلی جدی گفت : دستتو بکش
این حتی مهبت نبود ولی ولی نمیتونستم کاری کنم. فقط دستمو از گدنش کشیدم و کم کم اون سنگینی رفت. و. آروم گفت: خیلی سریع میرفتی بخاطر همین گم شدم
منطقی عه من خیلی توی فکر بودم و عصبانی
دستمو پشت گردنم گزاشتم و گفتم
بهتره بریم پیش موری سان ایندفعه مراقب بودم. و در آخر به یه در بزرگ رسیدیم
درو زدم با تایید موری سان درو باز کردم
موری سان مثل همیشه داشت نقاشی های آلیس رو نگاه میکرد و بادیدن اون دختر لبخندی زد و گفت: پس تو همونی ؟
تو Mj(ام جی) رو میشناسی ؟ میتونستم لرزش دختره رو احساس کنم
موری سان: پس میشناسی
مثل اینکه این دختر همونه. من رفتاری خوبی باش نداشتم اگه به موری سان بگه ...
هارومی: من میخوام اینجا کار کنم
ها؟
هارومی: میخوام زیر. دست چویا باشم
وایسا ؟ چی اون. من که باش خوب نبودم
۲۶۴
۲۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.