بریم ببینیم در لایو تهیونگ چه ها گذشت!!

تهیونگیمون لایو بوده و من طبق معمول نرسیدم😭😭🤧🤧 بگید که شما هم دلتون برا لایوای دو دقیقه ایش تنگ شده بوده😭😭🫠🫠 ولی بیاید ببینیم چیا گفته و چیکار کرده بچه...

بچه طبق معمول کلا آهنگ گذاشته و داره کیف میکنه
اسلاید اولم گوگولی خوشحاله که بعد این همه مدت لایو برامون گذاشته 😭😭

اسلاید سومم تهیونگیمون از اینکه خیلی وقته نتونسته بیاد لایو و دلش برامون تنگ شده عصبانیه و داد میزنه
پ.ن: چجوری میشه نمرد برا این بچه آخه تو بگو؟؟!😭🤧🫠🥹

اسلایدای بعدی هم عکسای گوجی بوجیشه

اسلاید ۸ هم خودش مثل آدم بزرگا به پشت خودش تپ تپ کرد و بعد به خودش گفت "آیگووو، آفرین پسر خوب"😭😭😭😭😭😭

*چجوری میشه برا این پسر نمرد پارت nام 😭😭🫠🥹

اسلاید ۹ و ۱۰ هم خدافظی کرد 🥹😭 بچم خسته بود...
بریم یکم ببینیم چیا گفته :

🐻: به یاد گذشته ها اومدم لایو، چقدر گذشته از اون موقع؟ چقدر گذشته؟


🐻: چقدر زمان گذشته... این رو چطور به انگلیسی بگیم؟ چطور بگیم "چقدر زمان گذشته" باید توی ترنسلیت تایپش کنم😠

🐻: واقعاً، واقعاً دلم می‌خواست باهاتون حرف بزنم. خیلی زیاد، خیلی زیاد، خیلی زیاد، واقعاً دلم می‌خواست باهاتون حرف بزنم، از صمیم قلبم واقعا

*بچههه😭😭🫠🫠..

💜: «خدمت سربازی چطور گذشت؟»
🐻: خب، جالب بود

🐻: اول از همه، می‌خوام بگم من برگشتم، پس می‌خوام بخوابم. می‌خوام صورتم رو بشورم و برم بخوابم. هنوز مسواک نزدم. دلم براتون تنگ شده بود. خیلی خیلی زیاد.

*الهی بچه خستست 😭😭🥹

🐻: امروز باهاتون کم صحبت می‌کنم ولی قول می‌دم از این به بعد بیشتر بیام پیشتون خب؟

🐻: برمی‌گردم، آرمی. باشه؟
🐻: *قطع کردن لایو*

و بیبی رفت🫠🫠😭😭

https://wisgoon.com/p/Y3F7DRRRR3/