"چند دقیقه پیش، قبل از اینکه تو را ببینم، چشمم به دختر پس
"چند دقیقه پیش، قبل از اینکه تو را ببینم، چشمم به دختر پسر جوانی افتاد که زیر درختی روی نیمکت نشسته بودند و حرف میزدند، از همان دور میشد فهمید دارند کلماتی را میگویند که تا دنیا وجود داشته، عاشق و معشوق روانهی هم میکردند. دوستت دارم. دوستم داری؟ چه کسی میداند سرنوشت خویش در این دنیا چگونه به اتمام میرسد. خوش یا ناخوش. موافقی؟ ولی تا زمانی که عاشقی به معشوقش میگوید "دوستت دارم، دوستم داری؟" شاید هنوز بشود امیدوار بود."
۴۶.۱k
۲۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.