پارت ² فیک مجنون تو
پارت ² فیک مجنون تو
ات: وقتی کوک تولدم رو تبریک گفت تو چشام برق افتا اروم رفتم بیرون سریع اومد و بغلم کرد
تو بغلش افتادم و گریه کردممممم
ات: کوک کمکم کنننن (با گریه شدید )
ات: کوک امشب همه چیز توی تولدم معلوم میشه امشب بیا تولدم لطفااااا خواهش میکنم (با صدای بلند و گریه توی بغل کوک گفت )
کوک : باشه ات فقط گریه نکن باشه عزیزم خب حالا برو سر کلاست الان دیر میشه
کوک ویو*
با این حرفاش قلبم درد گرفت ولی چیزی نگفتم ات تا شنید گفتم برو کلاست دیر میشه سریع پرید از بغلم بیرون و خدافضی کرد و رفت من موندمو این قلب خستم
وقتی مطمئن شدم که ات رفته داد زدم و با مشت کوبیدم تو دیوار اشکم ریخت
ات اتتتت من بهت قول میدم که باهم فرار کنیم
ات: وقتی کوک تولدم رو تبریک گفت تو چشام برق افتا اروم رفتم بیرون سریع اومد و بغلم کرد
تو بغلش افتادم و گریه کردممممم
ات: کوک کمکم کنننن (با گریه شدید )
ات: کوک امشب همه چیز توی تولدم معلوم میشه امشب بیا تولدم لطفااااا خواهش میکنم (با صدای بلند و گریه توی بغل کوک گفت )
کوک : باشه ات فقط گریه نکن باشه عزیزم خب حالا برو سر کلاست الان دیر میشه
کوک ویو*
با این حرفاش قلبم درد گرفت ولی چیزی نگفتم ات تا شنید گفتم برو کلاست دیر میشه سریع پرید از بغلم بیرون و خدافضی کرد و رفت من موندمو این قلب خستم
وقتی مطمئن شدم که ات رفته داد زدم و با مشت کوبیدم تو دیوار اشکم ریخت
ات اتتتت من بهت قول میدم که باهم فرار کنیم
۱۲.۵k
۲۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.