فیک جونگ کوک پارت ۲۷ (معشوقه) فصل ۲
یه دفعه مچ دستم رو محکم گرفت و سمت خودش کشید و داشت سمت اتاقش میرفت..
ا.ت:نههههه غلط کردم ولم کنننن..
ارباب: دیگه دیره!
ا.ت: نهههههه لطفا خواهش میکنمممم(گریه)
ارباب: دهنتو ببند! (عربده)
ا.ت: پس منم چشمامو باز میکنم!(داد)
ارباب: جرئت داری باز کن!
یه دفعه چشمام رو باز کردم که یهو صورتشو چرخوند.
ارباب:داری چه غلطی میکنیییی هرzهههه(عربده)
ا.ت: اگه سلاحت کتک زدن و tجaوzه منم سلاحم نگاه کردن به توعه!
ارباب: عه پس اینطوریه پس بچرخ تا بچرخیم کیم ا.ت!
یه دفعه یه ماسک از داخل جیبش درآورد و زد! مگه این داخل جیبش هم ماسک داشت!بدبخت شدم با حرفایی که زدم رسما خودمو نابود کردم!....یه دفعه دستم رو کشید و برد داخل اتاق خودش پرتم کرد روی تخت و رفت سمت دیوار نفهمیدم چیکار کرد که یه در مخفی باز شد! اومد سمتم که یهو خودمو از اون طرف تخت پرت کردم..
ارباب: حوصله ی بازی کردن ندارن پس خودت بیا هرzه کوچولو!
ا.ت: به همین خیال باش!
یه دفعه پرید رو تخت که بیاد سمت من که فرار کردم یه سمت دیگه اتاق..
ارباب: خیله خب ولی بدون خودت خواستی!اینجا هم میتونم!
یه دفعه دستشو سمت کمربند شلوارش برد و بازش کرد!بعد زیپش رو کشید پایین که یهو دستمو روی چشمام گذاشتم.
ا.ت: خیلییییی بیشعوریییی!
ارباب: میدونم!
یه دفعه گرفتم خواستم تقلا کنم ولی نشد یه دفعه منو انداخت روی شونش..
ا.ت: ولمممم کنننن عوضی!
ارباب:عوضی؟
ا.ت: آره عوضی آشغال لعنتیییی..ولم کننن!
ارباب:باشه خواستم یه نفر بکنت حالا که اینطوریه میدم ۵ نفر همزمان بکننت!...نظرت راجب ۳۰ راند چیه؟البته فک نکنم با اون سوراخ تنگت بتونی ۱۰ راندم تحمل کنی!
ا.ت: منظورت چیه لعنتی؟
ارباب: یادت رفته چی گفتم؟..اگه اشتباهی بکنی باید زیر بادیگاردا پaره شی!
با این حرفش یهو دهنمو بستم!..دستی دستی زدم خودمو بدبخت کردم!..اصلا دختره ی خنگ دانشگاه و بیرون رفتن رو میخوای چیکار!..بمون همینجا واسه خودت عشق و حال کن..کاشکی لال میشدم و اون حرفارو بهش نمیگفتم!..یه دفعه پرتم کرد روی زمین..
ا.ت: آیییی چته وح...
یه دفعه ساکت شدم نمیخواستم اوضاع رو از این بدتر کنم..
ارباب: داشتی میگفتی!...که من وحشی ام؟
نه پس عمم وحشیه! پسره ی پروووو کاشکی میشد بیوفته زیر دستم اونموقع تا میخورد میزدمش
ا.ت: نه دdی با تو نبودم.( مظلوم و بغض )
ارباب: آره جون خودت هرzه ی دروغگو!
ا.ت:اصلا میدونی چیه آره با تو بودم!....تو هم وحشی هم روانی هم عوضی هم دختر آزار هم آشغال هم قاتل هم ....
ارباب: ببند هرzههههه(عربده)
با عربده ای که کشید سرجام میخکوب شدم ای وایییی اصلا یادم رفته بود روی کلمه ی قاتل حساسه!..قطعا قراره تبدیل به بادمجون بشم!....
ارباب: بهت گفتم تو که چیزی درمورد من نمیدونی حرف اضافه نزن! ولی توچی مگه گوش میکنی؟......
ا.ت:نههههه غلط کردم ولم کنننن..
ارباب: دیگه دیره!
ا.ت: نهههههه لطفا خواهش میکنمممم(گریه)
ارباب: دهنتو ببند! (عربده)
ا.ت: پس منم چشمامو باز میکنم!(داد)
ارباب: جرئت داری باز کن!
یه دفعه چشمام رو باز کردم که یهو صورتشو چرخوند.
ارباب:داری چه غلطی میکنیییی هرzهههه(عربده)
ا.ت: اگه سلاحت کتک زدن و tجaوzه منم سلاحم نگاه کردن به توعه!
ارباب: عه پس اینطوریه پس بچرخ تا بچرخیم کیم ا.ت!
یه دفعه یه ماسک از داخل جیبش درآورد و زد! مگه این داخل جیبش هم ماسک داشت!بدبخت شدم با حرفایی که زدم رسما خودمو نابود کردم!....یه دفعه دستم رو کشید و برد داخل اتاق خودش پرتم کرد روی تخت و رفت سمت دیوار نفهمیدم چیکار کرد که یه در مخفی باز شد! اومد سمتم که یهو خودمو از اون طرف تخت پرت کردم..
ارباب: حوصله ی بازی کردن ندارن پس خودت بیا هرzه کوچولو!
ا.ت: به همین خیال باش!
یه دفعه پرید رو تخت که بیاد سمت من که فرار کردم یه سمت دیگه اتاق..
ارباب: خیله خب ولی بدون خودت خواستی!اینجا هم میتونم!
یه دفعه دستشو سمت کمربند شلوارش برد و بازش کرد!بعد زیپش رو کشید پایین که یهو دستمو روی چشمام گذاشتم.
ا.ت: خیلییییی بیشعوریییی!
ارباب: میدونم!
یه دفعه گرفتم خواستم تقلا کنم ولی نشد یه دفعه منو انداخت روی شونش..
ا.ت: ولمممم کنننن عوضی!
ارباب:عوضی؟
ا.ت: آره عوضی آشغال لعنتیییی..ولم کننن!
ارباب:باشه خواستم یه نفر بکنت حالا که اینطوریه میدم ۵ نفر همزمان بکننت!...نظرت راجب ۳۰ راند چیه؟البته فک نکنم با اون سوراخ تنگت بتونی ۱۰ راندم تحمل کنی!
ا.ت: منظورت چیه لعنتی؟
ارباب: یادت رفته چی گفتم؟..اگه اشتباهی بکنی باید زیر بادیگاردا پaره شی!
با این حرفش یهو دهنمو بستم!..دستی دستی زدم خودمو بدبخت کردم!..اصلا دختره ی خنگ دانشگاه و بیرون رفتن رو میخوای چیکار!..بمون همینجا واسه خودت عشق و حال کن..کاشکی لال میشدم و اون حرفارو بهش نمیگفتم!..یه دفعه پرتم کرد روی زمین..
ا.ت: آیییی چته وح...
یه دفعه ساکت شدم نمیخواستم اوضاع رو از این بدتر کنم..
ارباب: داشتی میگفتی!...که من وحشی ام؟
نه پس عمم وحشیه! پسره ی پروووو کاشکی میشد بیوفته زیر دستم اونموقع تا میخورد میزدمش
ا.ت: نه دdی با تو نبودم.( مظلوم و بغض )
ارباب: آره جون خودت هرzه ی دروغگو!
ا.ت:اصلا میدونی چیه آره با تو بودم!....تو هم وحشی هم روانی هم عوضی هم دختر آزار هم آشغال هم قاتل هم ....
ارباب: ببند هرzههههه(عربده)
با عربده ای که کشید سرجام میخکوب شدم ای وایییی اصلا یادم رفته بود روی کلمه ی قاتل حساسه!..قطعا قراره تبدیل به بادمجون بشم!....
ارباب: بهت گفتم تو که چیزی درمورد من نمیدونی حرف اضافه نزن! ولی توچی مگه گوش میکنی؟......
۱.۳k
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.