.
باز هم کوچه ی تو، یاد تو انداخت مرا
باز هم دل هوسی شد، به دلت باخت مرا
فکر هر روز و شبم حاصل معماری توست
کاشکی تا به ابد، دست تو می ساخت مرا
یوسف عشق من آخر به زلیخا نرسید
غم وصلت به چه چاهی که نیانداخت مرا
قاب هر عکسی که دیدم به گمانم که توئی
من ته کوچه ولی، چشم تو نشناخت مرا
اسب پر شور و شر عشق توبودم ، تو سوار
من به دستان تو و عشق تو می تاخت مرا
ما درختیم، ولی بعد تو بی بار وبریم
رفتی انگار کسی با تبر انداخت مرا
باز هم دل هوسی شد، به دلت باخت مرا
فکر هر روز و شبم حاصل معماری توست
کاشکی تا به ابد، دست تو می ساخت مرا
یوسف عشق من آخر به زلیخا نرسید
غم وصلت به چه چاهی که نیانداخت مرا
قاب هر عکسی که دیدم به گمانم که توئی
من ته کوچه ولی، چشم تو نشناخت مرا
اسب پر شور و شر عشق توبودم ، تو سوار
من به دستان تو و عشق تو می تاخت مرا
ما درختیم، ولی بعد تو بی بار وبریم
رفتی انگار کسی با تبر انداخت مرا
۴.۸k
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.