کاش میتونستم بهش بگم
کاش میتونستم بهش بگم
که من هیچ وقت قرار نیست برم،
که قراره تا آخرین هاله هایی که ازین دنیا میبینه،
گرمای تن منو دایره وار دور وجودش حس کنه.
که من آدم موندنم.اونم خیلی زیاد!
و هیچکس نمیتونه جاشو برا من بگیره،
حتی اگر تمام آدم های دنیا
برای دلم جا باز کنن.
"چون من اونو
چشم هاشو
و بند بند انگشت هاش رو
متعلق به خودم میدونم."
حتی اگه خودش بی خبر باشه!
پ ن: گاهی وقتا هیچی اونجوری که فک میکنی نمیشه
که من هیچ وقت قرار نیست برم،
که قراره تا آخرین هاله هایی که ازین دنیا میبینه،
گرمای تن منو دایره وار دور وجودش حس کنه.
که من آدم موندنم.اونم خیلی زیاد!
و هیچکس نمیتونه جاشو برا من بگیره،
حتی اگر تمام آدم های دنیا
برای دلم جا باز کنن.
"چون من اونو
چشم هاشو
و بند بند انگشت هاش رو
متعلق به خودم میدونم."
حتی اگه خودش بی خبر باشه!
پ ن: گاهی وقتا هیچی اونجوری که فک میکنی نمیشه
۱۲.۳k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.