فیک: my mission
فیک: my mission
پارت:80
....................................................
کره شمالی عمارت/
لیسا: هیونگ من میتونم باهاش برم!
تهیونگ: نه من میرم! چون منم تو ویدیو بودم ممکنه هر لحظه چهرمو شناسایی کنن!
جین: باشه توام وسایلاتو جمع کن
رزی: باورم نمیشه چجوری این اتفاق افتاد ؟!
دایون: یه مدت باید ماموریت انجام نشه وگرنه هممون به جرم جاسوسی کردن اعدام میشیم!
کانگ هی: سعی کنید زیاد نرید بیرون و با کسی زیاد صمیمی نشید
سویونگ: آم.. خب ببخشید میتونم یچی بگم؟!
جین: تو؟!
سویونگ: خواهر تهیونگم
جین: او چرا که نه بگو
سویونگ: منم میخوام با تهیونگ و اونی برم!
تهیونگ: نخیر نمیای اونجا خطرناکه!
سویونگ: همین الان گفتن که امنه! و اینکه برم دیگه برنمیگردم پیشت
جین: من مشکلی باهاش ندارم!
تهیونگ: من نمیخوام اذیت بشی!
سویونگ: هی بیخیال من میتونم مواظب خودم باشم!
کانگ هی: به جای حرف زدن تهیونگ برو لباساتو جمع کن
سویونگ: من که حاضرم!
تهیونگ: سویونگ!*عصبی*
سویونگ: زهرمار
...۱۰مین بعد....
جنی: من نمیخوام تهیونگ بیاد باهام!
دایون: خب مجبوره اونم بیاد!
جنی: گایید...
کوک: بسه*داد*
رزی: یه مشت احمق دورهم جمع شدین داد میزنین
کوک: به جای دعوا کردن عین آدم پاشین برید گورتونو گم کنین ببینیم فعلا چی میشه!
جین: اولین باره باهات موافقم
جیمین: مواظب خودتون باشید و زیاد دعوا نکنید هرجور شده میایم پیشتون!
جیسو: خوب غذا بخورین و زیاد نرید بیرون
لیسا: اونی اگر این دراز بی مصرف اذیتت کرد به خودم بگو لهش کنم!
رزی: هوی کون دراز مواظب خواهر کوچولوت باش؛
جنی و تهیونگ با دیدن دوستاشون که اینجوری نگرانشونن و دوسشون دارن بغض کردن میترسیدن این آخرین دیدار شون باشه
تهیونگ: ممنونم بچه ها..
جنی: شماهم مواظب خودتون باشید
سویونگ: وقت نداشتم باهاتون آشنا شم امیدوارم دفعه بعدی بیشتر باهاتون حرف بزنم و وقت بگذرونم
جین: تهیونگ برات لوکیشن رو فرستادم جنی به محض رسیدن به اونجا گوشی و سیم کارتت رو بشکون!
کانگ هی: اونجا همچی هست و لازم نمیکنه خودتون برید وسایل بخرید
بعد کلی گریه کردن لیسا جنی تهیونگ و سویونگ راه افتادن
....
سویونگ: فاک بهش
تهیونگ: میبینم بی ادب شدی!
سویونگ: او اوپا ببخشید ندیدمت
تهیونگ: میبینم هنوز خنگی
سویونگ: خنگ چیه اوپا خواهرت دکتره دکتررر
جنی: پرستار
سویونگ: اونیی چرا اذیتم میکنی؟!
جنی: واقعیتو گفتم دیگه
تهیونگ: هر کدومشون باشی من بهت افتخار می کنم که تونستی خودت تنهایی به رویات برسی
سویونگ: ممنونم اوپا*لبخند*
جنی: داریم از شهر خارج میشیم که!
تهیونگ: کنار یه روستاست البته از روستاهم کمی دورتر
سویونگ: وایی باید اونجا لباس های گل گلی بپوشیم؟! *ذوق*
تهیونگ: بیا من میگم این هنوز خنگه!
جنی: ولش کن بچه رو
لایک 35
کامنت 30
🫂✨
پارت:80
....................................................
کره شمالی عمارت/
لیسا: هیونگ من میتونم باهاش برم!
تهیونگ: نه من میرم! چون منم تو ویدیو بودم ممکنه هر لحظه چهرمو شناسایی کنن!
جین: باشه توام وسایلاتو جمع کن
رزی: باورم نمیشه چجوری این اتفاق افتاد ؟!
دایون: یه مدت باید ماموریت انجام نشه وگرنه هممون به جرم جاسوسی کردن اعدام میشیم!
کانگ هی: سعی کنید زیاد نرید بیرون و با کسی زیاد صمیمی نشید
سویونگ: آم.. خب ببخشید میتونم یچی بگم؟!
جین: تو؟!
سویونگ: خواهر تهیونگم
جین: او چرا که نه بگو
سویونگ: منم میخوام با تهیونگ و اونی برم!
تهیونگ: نخیر نمیای اونجا خطرناکه!
سویونگ: همین الان گفتن که امنه! و اینکه برم دیگه برنمیگردم پیشت
جین: من مشکلی باهاش ندارم!
تهیونگ: من نمیخوام اذیت بشی!
سویونگ: هی بیخیال من میتونم مواظب خودم باشم!
کانگ هی: به جای حرف زدن تهیونگ برو لباساتو جمع کن
سویونگ: من که حاضرم!
تهیونگ: سویونگ!*عصبی*
سویونگ: زهرمار
...۱۰مین بعد....
جنی: من نمیخوام تهیونگ بیاد باهام!
دایون: خب مجبوره اونم بیاد!
جنی: گایید...
کوک: بسه*داد*
رزی: یه مشت احمق دورهم جمع شدین داد میزنین
کوک: به جای دعوا کردن عین آدم پاشین برید گورتونو گم کنین ببینیم فعلا چی میشه!
جین: اولین باره باهات موافقم
جیمین: مواظب خودتون باشید و زیاد دعوا نکنید هرجور شده میایم پیشتون!
جیسو: خوب غذا بخورین و زیاد نرید بیرون
لیسا: اونی اگر این دراز بی مصرف اذیتت کرد به خودم بگو لهش کنم!
رزی: هوی کون دراز مواظب خواهر کوچولوت باش؛
جنی و تهیونگ با دیدن دوستاشون که اینجوری نگرانشونن و دوسشون دارن بغض کردن میترسیدن این آخرین دیدار شون باشه
تهیونگ: ممنونم بچه ها..
جنی: شماهم مواظب خودتون باشید
سویونگ: وقت نداشتم باهاتون آشنا شم امیدوارم دفعه بعدی بیشتر باهاتون حرف بزنم و وقت بگذرونم
جین: تهیونگ برات لوکیشن رو فرستادم جنی به محض رسیدن به اونجا گوشی و سیم کارتت رو بشکون!
کانگ هی: اونجا همچی هست و لازم نمیکنه خودتون برید وسایل بخرید
بعد کلی گریه کردن لیسا جنی تهیونگ و سویونگ راه افتادن
....
سویونگ: فاک بهش
تهیونگ: میبینم بی ادب شدی!
سویونگ: او اوپا ببخشید ندیدمت
تهیونگ: میبینم هنوز خنگی
سویونگ: خنگ چیه اوپا خواهرت دکتره دکتررر
جنی: پرستار
سویونگ: اونیی چرا اذیتم میکنی؟!
جنی: واقعیتو گفتم دیگه
تهیونگ: هر کدومشون باشی من بهت افتخار می کنم که تونستی خودت تنهایی به رویات برسی
سویونگ: ممنونم اوپا*لبخند*
جنی: داریم از شهر خارج میشیم که!
تهیونگ: کنار یه روستاست البته از روستاهم کمی دورتر
سویونگ: وایی باید اونجا لباس های گل گلی بپوشیم؟! *ذوق*
تهیونگ: بیا من میگم این هنوز خنگه!
جنی: ولش کن بچه رو
لایک 35
کامنت 30
🫂✨
۱۳.۳k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.