٭خونـِ خُوشگِل مَن! -پارت36-
س.ه:(میخنده)به این کار نداشته باش غذاتو بخور خیلی آسونه میتونی به راحتی ازشون استفاده کنی
اگه هم دیگه کاری نداری من برم بخوابم..
من:ممنون ولی ساعت چنده؟!
س.ه:یکونیم
من:واقعا؟! شرمنده که به خاطر من بیدار موندی برو بخواب شب خوش..
(رفت بیرون منم شروع کردم به خوردن غذا)
*بعد غذا*
من:قایق و جنگل!
[نویسنده:قاشق و چنگال نه قایق و جنگل:/]
ی.ه:عااا جنگال بود؟!
[نویسنده:چ ن گ ا ل؛ فهمیدی؟!]
ی.ه:چنگال؛ درسته؟!
[نویسنده:آره درسته]
ی.ه:خوبه پسس..
[نویسنده:مرغپلو خوب بود؟!]
ی.ه:مرغپلو؟! مگه اسمش چلومرغ نیست؟!
[نویسنده:چلو همون پلوعه من با کلمات بازی کردم تو چرا امشب انقد آیکیوت افت کرده؟!://]
ی.ه:ایدونتنوو!(نمیدونمم!)
[نویسنده:یونهه]
ی.ه:بله؟!
[نویسنده:میدونستی امشب آبروی هرچی کرهای بود رو از دم بردی؟!]
ی.ه:واسه چی؟! عاا منظورت قایق و جنگله؟!
[نویسنده:قاشق و چنگاااااللل]
ی.ه:حالا هرچی! ولی از کجا میدونی شاید یه سری هم باشن که ندونن قاشق و اون یکی چی بود؟! جنگال؟! عاا نه چنگال؛ چیه؟!
[نویسنده:منطقی نیست ولی بگیر بخواب]
ی.ه:ولی فکر نکنم فعلا قصد خوابیدن داشته باشم..
[نویسنده:میخوای شبزندهداری کنی؟!:/]
ی.ه:نهخیر میخوام اتاقمو درست کنم
آخه خودت یه نگاه بنداز..
سلیقه میبینی تو چیدمان این اتاق؟!
[نویسنده:میدونستی داری به سلیقهی منو سئویون توهین میکنی؟!://]
ی.ه:همون یکم خوشگلیی که داره هم کار سئویونه تو که هیچ هنری نداری..
[نویسنده:چرا هنر بدبخت کردن و زجر دادن تو رو دارم میخوای نشونت بدم؟!]
ی.ه:زورت به بچه میرسه؟!
[نویسنده:آره دیگه اگه تو بچهای آره!]
ی.ه:برو میخوام به کارام برسم خیالت هم راحت میخوابم
*چندثانیهبعد*
من:الان رفتی؟! وقتی میری حداقل یه خبر بده:\
اگه هم دیگه کاری نداری من برم بخوابم..
من:ممنون ولی ساعت چنده؟!
س.ه:یکونیم
من:واقعا؟! شرمنده که به خاطر من بیدار موندی برو بخواب شب خوش..
(رفت بیرون منم شروع کردم به خوردن غذا)
*بعد غذا*
من:قایق و جنگل!
[نویسنده:قاشق و چنگال نه قایق و جنگل:/]
ی.ه:عااا جنگال بود؟!
[نویسنده:چ ن گ ا ل؛ فهمیدی؟!]
ی.ه:چنگال؛ درسته؟!
[نویسنده:آره درسته]
ی.ه:خوبه پسس..
[نویسنده:مرغپلو خوب بود؟!]
ی.ه:مرغپلو؟! مگه اسمش چلومرغ نیست؟!
[نویسنده:چلو همون پلوعه من با کلمات بازی کردم تو چرا امشب انقد آیکیوت افت کرده؟!://]
ی.ه:ایدونتنوو!(نمیدونمم!)
[نویسنده:یونهه]
ی.ه:بله؟!
[نویسنده:میدونستی امشب آبروی هرچی کرهای بود رو از دم بردی؟!]
ی.ه:واسه چی؟! عاا منظورت قایق و جنگله؟!
[نویسنده:قاشق و چنگاااااللل]
ی.ه:حالا هرچی! ولی از کجا میدونی شاید یه سری هم باشن که ندونن قاشق و اون یکی چی بود؟! جنگال؟! عاا نه چنگال؛ چیه؟!
[نویسنده:منطقی نیست ولی بگیر بخواب]
ی.ه:ولی فکر نکنم فعلا قصد خوابیدن داشته باشم..
[نویسنده:میخوای شبزندهداری کنی؟!:/]
ی.ه:نهخیر میخوام اتاقمو درست کنم
آخه خودت یه نگاه بنداز..
سلیقه میبینی تو چیدمان این اتاق؟!
[نویسنده:میدونستی داری به سلیقهی منو سئویون توهین میکنی؟!://]
ی.ه:همون یکم خوشگلیی که داره هم کار سئویونه تو که هیچ هنری نداری..
[نویسنده:چرا هنر بدبخت کردن و زجر دادن تو رو دارم میخوای نشونت بدم؟!]
ی.ه:زورت به بچه میرسه؟!
[نویسنده:آره دیگه اگه تو بچهای آره!]
ی.ه:برو میخوام به کارام برسم خیالت هم راحت میخوابم
*چندثانیهبعد*
من:الان رفتی؟! وقتی میری حداقل یه خبر بده:\
۱.۲k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.