عاشقانه ها ی تلخ
یه چیزی بگم ؛
یه وقتی یه جای یک لحظه ای که
قهقه خنده های همه که تو فضای اطرافت پیچیده و لبخند زیبای که روی لبانت نقش بسته همه شاد هستن اشکی از چشمانت جاری میشود که از تلخ ترین معجون هم تلخ تر است و زهرش که در جانت نشسته از کشنده ترین زهرهای دنیا کشنده تر است ، یک نگاه یک کلام یک نوشیدنی ووو.... یک خاطره که در هر لحظه زخمی که از تو برجانم نشسته را تازه میکند و دردی که تا متلاشی شدن وجودم پیش میرود..ٍ. و من فقط میدونم صبور شده ام...
و خوبی داستان اینجاست که این روزها هم میگذرد....
یه وقتی یه جای یک لحظه ای که
قهقه خنده های همه که تو فضای اطرافت پیچیده و لبخند زیبای که روی لبانت نقش بسته همه شاد هستن اشکی از چشمانت جاری میشود که از تلخ ترین معجون هم تلخ تر است و زهرش که در جانت نشسته از کشنده ترین زهرهای دنیا کشنده تر است ، یک نگاه یک کلام یک نوشیدنی ووو.... یک خاطره که در هر لحظه زخمی که از تو برجانم نشسته را تازه میکند و دردی که تا متلاشی شدن وجودم پیش میرود..ٍ. و من فقط میدونم صبور شده ام...
و خوبی داستان اینجاست که این روزها هم میگذرد....
۱.۴k
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.