فیک: my mission
فیک: my mission
پارت:11
.............................................................
رئیس: او بفرمایید بنشینید
همه: ممنون
رئیس: جنی خیلی وقته ندیدمت!
جنی: معذرت میخوام درگیر ی سری موضوع بودم..
رییس: مهم نیست ... خب جلسه رو شروع میکنیم
خب باتوجه ب اینکه من همه رفت و آمدتونو چک میکردم ....
لیسا: ب چوخ رفتیم*درگوش جنی *
جنی: خفه شو *یواش روبه لیسا*
رئیس:گروه dark moon یه مأموریت خطرناک رو باید انجام بده
لیسا: گفتم که به چوخ رفتیم ..
جنی: اینبارو منم موافقم (همه اینارو درحالی گفتن که رییس رو نگا میکردن)
رییس: جنی کیم!
جنی: بله ..
بلند شد و روبه رییس ایستاد ..
رییس: بعد جلسه توی اتاقم منتظر باش کارت دارم..
جنی: بله حتما..
جنی ویو: بعد حرفش سرجام نشستم همینجوری داشت وظیفه و ماموریت های بقیه رو میگفت هیچ کدوم از حرفاشو نمیفهمیدم فقط به این فک میکردم امیدوارم ربطی ب تهیونگ نداشته باشه! بلاخره جلسه تموم شد از اونجا اومدیم بیرون.. ی نکا ب ساعتم انداختم و به بچه ها..
جنی: هوفف ۱۰دقیقه منتظر باشید الان میام..
جیمین: میریم بیرون زود بیا ..
جنی : بچه رفتن بیرون منم ب سمت اتاق رئیس رفتم در زدم اونم جازه ورود روداد
رفتم داخل تعظیم کردم..
رییس: بیا بشین..
جنی: خب.. این ماموریت خطرناک چی بود ک شما حاضر نبودید اونجا جلوی همه بگید!
رییس: گروه شما باید با گروه black tiger به کره شمالی برید و یه کار تروریستی انجام بدید! حتی اگر لازم کرد رییس جمهور رو به قتل برسونید..
جنی: آپااا شوخیت گرفته! *داد*
رییس: صداتو بیار پایین جنی! میخوای همه بفهمن من پدر توام!
جنی: تو برای همه پدر بودی بجز من،!
جنی از جاش بلند شد میخواست بره همین که دستشو رودستگیره در انداخت باحرفی که پدرش گفت سریع برگشت
رییس: این دستور رییسجمهوره جنی!
جنی: آپا! این همه آدم چرا من ؟! اوک من انتخاب شدم ولی چرا با گروه کیم تهیونگ؟!
رییس: اینا دیگه دست من نیست اونا هم واسه خودشون رییس دارن ولی بازم اونا با دستورات رییسجمهور کاراشونو انجام میدن....
امشب وسایلای لازم رو وردارید واسه همتون تو بخش وی آی پی بلیط گرفته شده و اینکه توی یک خونه میمونید.گوشی و سیم کارت واستون جور کردیم فردا بهتون میدم.. قبل اینکه بری میخواستم اینو بهت بگم... جونتون درخطره واسه همین زنده بودنتون رو تضمین نمیکنیم..
جنی: عالیه.. واقعیت رو بگید.. قراره بمیریم!
رییس: جنی مگه من گفتم میمیرید؟!
جنی: حرفات اینو میگن..
رییس ببخشید.. و اینکه مواظب خودت باش..
جنی بدون اینکه جواب پدرشو بده از اتاق بیرون رفت بغض کرده بود ولی اون قوی تر ازاین حرفاست سریع خودشو جمع وجور کرد و رفت بیرون و با جیمین و دایون لیسایی مواجه شد ک دیگه خسته شده بودن از اینکه منتظر بمونن ...
لیسا: ۱۰دقیقه؟! خانوم محترم نیم ساعت منتظر شماییم....
پارت:11
.............................................................
رئیس: او بفرمایید بنشینید
همه: ممنون
رئیس: جنی خیلی وقته ندیدمت!
جنی: معذرت میخوام درگیر ی سری موضوع بودم..
رییس: مهم نیست ... خب جلسه رو شروع میکنیم
خب باتوجه ب اینکه من همه رفت و آمدتونو چک میکردم ....
لیسا: ب چوخ رفتیم*درگوش جنی *
جنی: خفه شو *یواش روبه لیسا*
رئیس:گروه dark moon یه مأموریت خطرناک رو باید انجام بده
لیسا: گفتم که به چوخ رفتیم ..
جنی: اینبارو منم موافقم (همه اینارو درحالی گفتن که رییس رو نگا میکردن)
رییس: جنی کیم!
جنی: بله ..
بلند شد و روبه رییس ایستاد ..
رییس: بعد جلسه توی اتاقم منتظر باش کارت دارم..
جنی: بله حتما..
جنی ویو: بعد حرفش سرجام نشستم همینجوری داشت وظیفه و ماموریت های بقیه رو میگفت هیچ کدوم از حرفاشو نمیفهمیدم فقط به این فک میکردم امیدوارم ربطی ب تهیونگ نداشته باشه! بلاخره جلسه تموم شد از اونجا اومدیم بیرون.. ی نکا ب ساعتم انداختم و به بچه ها..
جنی: هوفف ۱۰دقیقه منتظر باشید الان میام..
جیمین: میریم بیرون زود بیا ..
جنی : بچه رفتن بیرون منم ب سمت اتاق رئیس رفتم در زدم اونم جازه ورود روداد
رفتم داخل تعظیم کردم..
رییس: بیا بشین..
جنی: خب.. این ماموریت خطرناک چی بود ک شما حاضر نبودید اونجا جلوی همه بگید!
رییس: گروه شما باید با گروه black tiger به کره شمالی برید و یه کار تروریستی انجام بدید! حتی اگر لازم کرد رییس جمهور رو به قتل برسونید..
جنی: آپااا شوخیت گرفته! *داد*
رییس: صداتو بیار پایین جنی! میخوای همه بفهمن من پدر توام!
جنی: تو برای همه پدر بودی بجز من،!
جنی از جاش بلند شد میخواست بره همین که دستشو رودستگیره در انداخت باحرفی که پدرش گفت سریع برگشت
رییس: این دستور رییسجمهوره جنی!
جنی: آپا! این همه آدم چرا من ؟! اوک من انتخاب شدم ولی چرا با گروه کیم تهیونگ؟!
رییس: اینا دیگه دست من نیست اونا هم واسه خودشون رییس دارن ولی بازم اونا با دستورات رییسجمهور کاراشونو انجام میدن....
امشب وسایلای لازم رو وردارید واسه همتون تو بخش وی آی پی بلیط گرفته شده و اینکه توی یک خونه میمونید.گوشی و سیم کارت واستون جور کردیم فردا بهتون میدم.. قبل اینکه بری میخواستم اینو بهت بگم... جونتون درخطره واسه همین زنده بودنتون رو تضمین نمیکنیم..
جنی: عالیه.. واقعیت رو بگید.. قراره بمیریم!
رییس: جنی مگه من گفتم میمیرید؟!
جنی: حرفات اینو میگن..
رییس ببخشید.. و اینکه مواظب خودت باش..
جنی بدون اینکه جواب پدرشو بده از اتاق بیرون رفت بغض کرده بود ولی اون قوی تر ازاین حرفاست سریع خودشو جمع وجور کرد و رفت بیرون و با جیمین و دایون لیسایی مواجه شد ک دیگه خسته شده بودن از اینکه منتظر بمونن ...
لیسا: ۱۰دقیقه؟! خانوم محترم نیم ساعت منتظر شماییم....
۵.۵k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.