ای خوش ترین شیرینیِ جانم

ای خوش ترین شیرینیِ جانم
و ای زیبا ترین دلخوشی شبهای تارم!
محبوبم ؛
سلام...
اینجا بازهم جای خالیِ تو خالی‌ست ...
تمام تعلقاتم را در گوشه کناره های مسیرِ رسیدن به تو رها کردم تا روزی که دیدار حاصل شد سَبُک باشم! حال من از فرط از دست دادن زمین گیر شده‌ام و دلِ سرگردانَم در تلاش برای رسیدن به توست ... دلم را عاشق کردی و سرگردان به حال خودش رهایش کردی!
بی‌ روی تو دل من را آرام و قراری نیست(: تویی قرار ِ دل بی‌قرار ِ من ...
میخواهم بدانی این آرامش نسبی من بخاطر آن است که سالها دل در اسارت دل تو دارم!
دل و جانم خانه‌ی تو شد، تو چرا از خانه گریزانی؟ ...
هر بار که هوایت به سر دل می‌زند دلم دیوانه تر از قبل‌ دیوانه ی تو می‌شود!
و در فرا سوی عشق برایت جان می‌دهد..
قصه ی عشق تو برای من تکراری‌ست! با هر بار تپش قلبم یک بار آن را از زبانش شنیده ام ...
از دیدارت می‌گوید، نمیدانی چه شوقی برای دیدار دارد!
من با دلی که هوای دیدن تو را از سر بیرون نمی‌کند چه کنم؟ (:
با دلی که توان گذشتن از تو را ندارد چه کنم؟(:
اگر بدانی شوق دیدنت چگونه قلب مرا به تپدین وا می‌دارد ...
در دل‌ من از اول دلباخته ی تو بودن نوشته شده!
در جان من، رگ و خون من از اول تو بودی که بودی ..
درک شیرینی وصال اکنون که در فراق‌َم برایم میسر شده...
قدر ِ وصال را اکنون میفهمم که سهمم از تو مشتی خاطره است(:
در دلم یادت زنده ست هنوز...
طاقت هر دردی را دارم جز دلتنگی، بی رخ دلربای تو ندانی چه کشیدم... چشم دیدن جهانم نیست چون تو نباشی ..
دلِ تنگم گیر دستان اوست و لحظه ای فارغ از یادش نیست؛ اگر به دلِ من است که میگوید زندگی بدون تو امکان برایم امکان پذیر نیست ..
عشق تو به این آسانی ها از دل من بیرون نرود!
تو همانی که بی‌دلیل همیشه در دلم برایش جایی هست حتی اگر خودش تنگ کننده‌ی آن دل باشد(: ..
دلم بی‌تو غریب است و بارش ابر دلتنگی اش جز خیالت هیچ نیست ...
به دادَش نمیرسی؟ وقتی میتوانی خنده به لب خشکیده اش بیاوری غم چرا؟ ...
دل دادن من به تو خطا بود، اما جان فدای قدمت آنگاه که به دیدار ما بیایی ✨
امیدم آن است، امشب بی‌من هر جا هستی دلت شاد باشد ...
بگذریم...
بی شب بخیر نخوابیم؛
شبت بخیر ... ♡

یاردآ-
۲ آذر ۰۱ | ۰۱:۱۵
#بادِ‌بافشون
_