یه وقتی رفتم کنار زنی وایستادم مخواستم بگم مادر جان این آ
یه وقتی رفتم کنار زنی وایستادم مخواستم بگم مادر جان این آدرس را ب من مگی قبل از من اون ب من گفت برو گمشو افغانی خر انجا بود ک با خودم گفتم گوه ت قبر همچون آدمایی گفتم اگر ی مادر ب ان بزرگی و ادعای مسلمونی مکنع از خدا مخوام چنین آدما را اولا لعنت بفرما
یکی دیدم در مسجد در فکر زنا بود
دیگری دیدم در مستی ب یاد خدا بود
امان از دست این آدما
یکی دیدم در مسجد در فکر زنا بود
دیگری دیدم در مستی ب یاد خدا بود
امان از دست این آدما
۳.۳k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.