٭خونـِ خُوشگِل مَن! -پارت9-
(اما یکی محکم دستمو گرفت و بردم سرجام!:|)
من:دستم درد گرفت حداقل یکم آرومتر میگرفتی
س.ی:ب..ببخشید
من:چی شده؟! چرا ترسیدی؟! اتفاقی افتاده؟!
س.ی:نه نه
من: :\ میشه یکم بیشتر از خوناشاما بهم بگی؟!
س.ی:واسه چی؟!
من:هیچی دوست دارم درموردتون بدونم همین
س.ی:خبب چی بگم؟!
من:مثلا بگو چقدر ترسناکین!
س.ی:در چه حد راز نگه داری؟!
من:[تو بگو ببینم چجوری باید جبران کنم]زیاد! من کلا آدمیم که چیزایی که میبینه رو به زبون نمیاره
س.ی:خوبه..
میشه تقربیا گفت خوناشاما شبیه آدمها هستن ولی یه سری فرق هم دارن
من:مثلا؟
س.ی:خب شما خون نمیخورین:/
یا کشوراتون شاه نداره!
من:چرا یه جوری صحبت میکنی انگار تو یه سیاره دیگه زندگی میکنی؟!:/
س.ی:چون قوانین و رسوم ما و شما بسیار فرق داره
من:یعنی هم زمان اینکه الان تو توی کشور کره زندگی میکنی توی سرزمین خوتون هم زندگی میکنی؟!
س.ی:دقیقا
من:اون وقت شما وقتی رسوم و قوانینتون فرق داره بین مردم باشین براتون مشکلی ایجاد نمیشه؟!
س.ی:تاریخ و مدنی و جغرافیای شما یکی از مهم ترین درسای ما بوده بخاطر همین میتونیم تظاهر کنیم که آدمیم
من:به حدی که الان کنجکاوم تا حالا تو عمرم نبودم..
میخوام هزارتا سوال ازت بپرسم و خیلی جلو خودمو گرفتم که ساکت باشم!
س.ی:اشکال نداره بپرسی
من:ممنون
میگمم چند تا کشور دارین؟! جاهایی وجود داره که انسانا باشن ولی خوناشاما نباشن؟!
یا برعکس خوناشاما باشن انسانا نباشن؟!
س.ی:دوازده تا کشور داریم و جایی هم وجود نداره که انسانا باشن ولی خوناشاما نباشن ولی توی جنگل ها خوناشاما هستن اما انسانا نه!
من:چرا حس میکنم یه ترکیب از انسان و حیونین؟!!
س.ی:شاید همین شکلی باشه! چون هیچکس درمورد اولین خوناشام چیزی نمیدونه
من:دستم درد گرفت حداقل یکم آرومتر میگرفتی
س.ی:ب..ببخشید
من:چی شده؟! چرا ترسیدی؟! اتفاقی افتاده؟!
س.ی:نه نه
من: :\ میشه یکم بیشتر از خوناشاما بهم بگی؟!
س.ی:واسه چی؟!
من:هیچی دوست دارم درموردتون بدونم همین
س.ی:خبب چی بگم؟!
من:مثلا بگو چقدر ترسناکین!
س.ی:در چه حد راز نگه داری؟!
من:[تو بگو ببینم چجوری باید جبران کنم]زیاد! من کلا آدمیم که چیزایی که میبینه رو به زبون نمیاره
س.ی:خوبه..
میشه تقربیا گفت خوناشاما شبیه آدمها هستن ولی یه سری فرق هم دارن
من:مثلا؟
س.ی:خب شما خون نمیخورین:/
یا کشوراتون شاه نداره!
من:چرا یه جوری صحبت میکنی انگار تو یه سیاره دیگه زندگی میکنی؟!:/
س.ی:چون قوانین و رسوم ما و شما بسیار فرق داره
من:یعنی هم زمان اینکه الان تو توی کشور کره زندگی میکنی توی سرزمین خوتون هم زندگی میکنی؟!
س.ی:دقیقا
من:اون وقت شما وقتی رسوم و قوانینتون فرق داره بین مردم باشین براتون مشکلی ایجاد نمیشه؟!
س.ی:تاریخ و مدنی و جغرافیای شما یکی از مهم ترین درسای ما بوده بخاطر همین میتونیم تظاهر کنیم که آدمیم
من:به حدی که الان کنجکاوم تا حالا تو عمرم نبودم..
میخوام هزارتا سوال ازت بپرسم و خیلی جلو خودمو گرفتم که ساکت باشم!
س.ی:اشکال نداره بپرسی
من:ممنون
میگمم چند تا کشور دارین؟! جاهایی وجود داره که انسانا باشن ولی خوناشاما نباشن؟!
یا برعکس خوناشاما باشن انسانا نباشن؟!
س.ی:دوازده تا کشور داریم و جایی هم وجود نداره که انسانا باشن ولی خوناشاما نباشن ولی توی جنگل ها خوناشاما هستن اما انسانا نه!
من:چرا حس میکنم یه ترکیب از انسان و حیونین؟!!
س.ی:شاید همین شکلی باشه! چون هیچکس درمورد اولین خوناشام چیزی نمیدونه
۱.۵k
۲۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.