کنارِ خیابون منتظر بودم که تاکسی بگیرم
کنارِ خیابون منتظر بودم که تاکسی بگیرم
یه پیرمرد تقریبا با هفتاد سال سن اما،سرحال
جلویِ پام ترمز گرفت،مسیرم رو گفتم خندید و گفت:
سوار شو پسرم تا یه جایی میرسونمت
من مسافرکشی نمی کنم عزیزم!
به محضِ اینکه سوار شدم روشن کرد ضبطش رو
وقتی میای صدایِ پات از همه جاده ها میاد...
گفتم:به به حاج آقا؟حسابی عاشقید ها مگه نه؟
زیرِ چونش رو خاروند و با یه لحنِ تلخ
بهم گفت:نظرت در موردِ عشق چیه جوان؟
یه مکث کردم و گفتم؟والا چی بگم؟
اگه آدمِ خودش باشه قطعا خوشبختی!
دنده رو عوض کرد،انگار غمِ دنیا ریخت تویِ صورتش
آروم گفت:اتفاقا همون آدمِ خودش طوری رفت
که هنوز من بعد از سی سال نتونستم به هیچکس
جز اون فکر کنم،حتی با اینکه دیگه نیست!
زبونم قفل شده بود،ازش پرسیدم:نمیگید چی شده؟
سرش رو عقب برد و گفت:ولش کن،گذشت عزیزم!
شونه هام رو بردم بالا و گفتم:عیبی نداره هر طور شما
راحتید نمیخوام اذیتتون کنم،لطف کنید همین گوشه
کنار پیاده میشم خیلی ممنونم ازتون!
نگه داشت اما،تا خواستم از ماشین برم پایین گفت:
صندلیِ عقب اون گل ها رو می بینی؟
نگاه کردم دیدم چند شاخه گلایول بود...
گفت:دارم میرم سرِخاکش!
درِ ماشین رو با چشمایِ بُهت زده بستم و رفت
باورمنمیشد!وفادار مونده بود به یه سنگِ قبر
به کلی خاطره،به "عشق"!
یه پیرمرد تقریبا با هفتاد سال سن اما،سرحال
جلویِ پام ترمز گرفت،مسیرم رو گفتم خندید و گفت:
سوار شو پسرم تا یه جایی میرسونمت
من مسافرکشی نمی کنم عزیزم!
به محضِ اینکه سوار شدم روشن کرد ضبطش رو
وقتی میای صدایِ پات از همه جاده ها میاد...
گفتم:به به حاج آقا؟حسابی عاشقید ها مگه نه؟
زیرِ چونش رو خاروند و با یه لحنِ تلخ
بهم گفت:نظرت در موردِ عشق چیه جوان؟
یه مکث کردم و گفتم؟والا چی بگم؟
اگه آدمِ خودش باشه قطعا خوشبختی!
دنده رو عوض کرد،انگار غمِ دنیا ریخت تویِ صورتش
آروم گفت:اتفاقا همون آدمِ خودش طوری رفت
که هنوز من بعد از سی سال نتونستم به هیچکس
جز اون فکر کنم،حتی با اینکه دیگه نیست!
زبونم قفل شده بود،ازش پرسیدم:نمیگید چی شده؟
سرش رو عقب برد و گفت:ولش کن،گذشت عزیزم!
شونه هام رو بردم بالا و گفتم:عیبی نداره هر طور شما
راحتید نمیخوام اذیتتون کنم،لطف کنید همین گوشه
کنار پیاده میشم خیلی ممنونم ازتون!
نگه داشت اما،تا خواستم از ماشین برم پایین گفت:
صندلیِ عقب اون گل ها رو می بینی؟
نگاه کردم دیدم چند شاخه گلایول بود...
گفت:دارم میرم سرِخاکش!
درِ ماشین رو با چشمایِ بُهت زده بستم و رفت
باورمنمیشد!وفادار مونده بود به یه سنگِ قبر
به کلی خاطره،به "عشق"!
۲۷.۰k
۰۹ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.