سناریو🎀✨️
بازم به حرف دوست پسرت گوش ندادی و وقت بارون بدون چتر و لباس گرم رفتی تو حیاط و چندین ساعت زیر بارون به دیوونه بازی پرداختی تا اینکه با عطسه ای که کردی متوجه شدی جیمین قراره کلی سرت غر بزنه!
رفتی داخل و لباساتو عوض کردی و موهاتو خشک کردی، خواستی دارو بخوری و از سرما خوردگی پیشگیری کنی اما همون لحظه جیمین کلید انداخت تو در و اومد داخل، بهش خوش آمد گفتی و بلافاصله عطسه کردی
_لو رفتی کوچولو، باز رفتی زیر بارون؟!
+کی؟ من؟(عطسه)
_قبل رفتن چندین بار تاکید کردم تو بنیهات ضعیفه زود مریض میشی! تو خوب میدونی که تحمل دیدن حال بدتو ندارم!
+ببخشییید ولی همچنان به این کار ادامه میدم چون عاشق بارونم
_پس عواقبش رو هم پذیر و اعتراض نکن
جیمین لباساشو عوض کرد و رفت توی آشپزخونه.
رفته رفته بیشتر احساس سرماخوردگی میکردم تا اینکه جیمین دستور داد پشت میز بشینم و سوپی که درست کرده رو بخورم
+اوممم کاش سوپ مرغ...
_حرف نباشه
جیمین با دست اشاره کرد که اعتراض نکنم ((ویدیوی بالا))
_میرم شام درست کنم برگشتم باید ظرفتو خالی ببینم
+چشم رئیس...
چطور بود؟
رفتی داخل و لباساتو عوض کردی و موهاتو خشک کردی، خواستی دارو بخوری و از سرما خوردگی پیشگیری کنی اما همون لحظه جیمین کلید انداخت تو در و اومد داخل، بهش خوش آمد گفتی و بلافاصله عطسه کردی
_لو رفتی کوچولو، باز رفتی زیر بارون؟!
+کی؟ من؟(عطسه)
_قبل رفتن چندین بار تاکید کردم تو بنیهات ضعیفه زود مریض میشی! تو خوب میدونی که تحمل دیدن حال بدتو ندارم!
+ببخشییید ولی همچنان به این کار ادامه میدم چون عاشق بارونم
_پس عواقبش رو هم پذیر و اعتراض نکن
جیمین لباساشو عوض کرد و رفت توی آشپزخونه.
رفته رفته بیشتر احساس سرماخوردگی میکردم تا اینکه جیمین دستور داد پشت میز بشینم و سوپی که درست کرده رو بخورم
+اوممم کاش سوپ مرغ...
_حرف نباشه
جیمین با دست اشاره کرد که اعتراض نکنم ((ویدیوی بالا))
_میرم شام درست کنم برگشتم باید ظرفتو خالی ببینم
+چشم رئیس...
چطور بود؟
۲۲.۵k
۲۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.