حقیقت تلخ
سلام روزبخیر
چندسالی نبودم به اجباردستم ازهمه چی کوتاه بود وخیلیاروبرگردوندن ازم حتی رفیق وشفیقم حتی عزیزترینم حتی نزدیکترینابهم وقتی اومدم سردبودهمه جا سیاه بود وتاریک دریغ روشنایی کم سوی نورامید.. میدونم که تودیگه مال من نیستی بودونبودم هیچ فرقی نداره مهم نیست توچی میگی یامن چی میگم این حقیقتیه که ازنوع برخوردمیشه درکش کرد..من ازخودم حرف نمیزنم بیراه نمیگم وتهمت نمیزنم ولی سردی واین سردی از هردوتامونه
چندسالی نبودم به اجباردستم ازهمه چی کوتاه بود وخیلیاروبرگردوندن ازم حتی رفیق وشفیقم حتی عزیزترینم حتی نزدیکترینابهم وقتی اومدم سردبودهمه جا سیاه بود وتاریک دریغ روشنایی کم سوی نورامید.. میدونم که تودیگه مال من نیستی بودونبودم هیچ فرقی نداره مهم نیست توچی میگی یامن چی میگم این حقیقتیه که ازنوع برخوردمیشه درکش کرد..من ازخودم حرف نمیزنم بیراه نمیگم وتهمت نمیزنم ولی سردی واین سردی از هردوتامونه
۵.۱k
۲۲ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.