عشق مثلث پارت ۶۷
اشکاشو پاک کر
_هیچی
+جیمین چرا گریه میکنی بهم بگو چیشده
_اکه بگم ناراحت نمیشی؟
تاحالا اینطوری پیش من گریه نکرده بود وقتی این حرفو زد دلم بیشتر براش سوخت
+م.من هیچوقت از دستت ناراحت نمیشم بگو
_م..من....نمیتونم بگم
+لطفا بگو نمیتونم اینطوری گریتو ببینم شاید کاری از دستم بربیاد بگووو
_م..من...میرم...کره
این حرفو که زد قلبم مچاله شد
+چ.چی
_میرم کره
خندیدم
+شوخی باحالی بود
_شوخی نیس سوجین من دارم میرم کره
+چرا؟
_خوب میخوام برم
با حرس گفتم
+آها فهمیدم میخوای بری خوش گذرونی و منو اینجا تنها بذاری ارع؟
_نه نه کی گفته من میرم برمیگردم
+خو چرا باهم نمیریم میتونیم باهم بریم و برگردیم
_معذرت میخوام نمیتونم اونجا یه کاری دارم قول میدم هرروز بهت زنگ بزنم
+مگه چه کاری پیش اومده واست؟
_درمورد کارم هستش میرم برمیگردم
+جیمین آخه من بدون تو نمیتونم
منو تو آغوشش گرفت
_معذرت میخوام نمیخواستم اینطوری بشه
یه حرفی بود که باید بهش بزنم
+راستی تو که فقط برای کارت میخوای بری کره پس چرا انقدر داری گریه میکنی
زود اشکاشو پاک کرد انگار از چیزی میترسید
_عام نه نه فقط دلم برات تنگ میشه بخاطر همون
+مطمئن باشم؟
_اوهوم
منم بغلش کردم و گریم گرفته بود
+کی برمیگردی؟
_یه یک ماه اینا طول میکشه
+چی؟یک ماه؟
_سعی میکنم زودتر برگردم
+کی میری؟
_فردا
+چرا انقدر زود؟
_کارم واجبه
+باش ولی قول بده هرروز باهام حرف بزنی
_شده تصویری هن حرف میزنیم
+اوهوم
(فردا ساعت ۷)
خواب بودم برگشتم اونور تخت ولی جیمینو ندیدم قلبم یه لحظه ایستاد نکنه بدون خداحافظ رفته زود از تخت بلند شدم رفتم پایین ولی پیداش نکردم کم کم داشتم ناامید میشدم که از پشت بغلم کرد و خیسی به بدنم بر میخورد
برگشتم طرفش
+یااااااا حموم بودی؟
_ارع
+اه ترسوندیم
_من آماده میشم باید ساعت ۱۲ اونجا باشیم
+کجا؟
_فرودگاه دیگ
+عا باشه...تو آماده شو من درم تموم شد میام پیشت باهم بریم
_خیر م باهات میام دانشگاه
+وات
_میام اونجا منتظرت میشم وقتی درسو دادی باهات برمیگردم فرودگاه
+عام باشه زود آماده شو
نیم ساعت بعد
+جیمینا بدووووو دیرم میشه
_اومدم بریم
با لباس های اسپرت اومد پیشم
رفتیم تو ماشین
(بچه ها سوجین ماشین میرونه 😎)
ساعت ۸ رسیدیم با جیمین پیاده شدیم و رفتیم پیش مدیر
+سلام
مدیر:عا سلام خانم کانگ
_پارک
منو آقای مدیر به جیمین با تعجب نگاه کردیم
_خانم پارک هستن
مدیر :عام فک کنم شما همسر خانم کا... یعنی خانم پارک هستین درسته
_بله
+میتونن اینجا باشن بعدا باهم برمیگردیم
مدیر:بله حتمی
+مواظبش باشین
با حرفم هرسه تامون تعجب کردیم یا خدا من چیگفتم
مدیر:منظورتونو نفهمیدم
+عام هیچی من دیگه برم
از اتاق اومدم بیرون که جیمینم باهام اومد بیرون
مچ دستمو گرفت
_عزیزم من بچه نیستم که
+جیمین نمیدونم یهویی اون حرفو زدم حالا تو برو اتاق مدیر منم کارم تموم شد باهم بریم
_خیر منم میام
+تو چرا؟
_خوب میان دیگه برو
+اوفففف
با جیمین داخل رفتیم همه سرپا وایستاده بودن و به جیمین نگاه میکردن
_هیچی
+جیمین چرا گریه میکنی بهم بگو چیشده
_اکه بگم ناراحت نمیشی؟
تاحالا اینطوری پیش من گریه نکرده بود وقتی این حرفو زد دلم بیشتر براش سوخت
+م.من هیچوقت از دستت ناراحت نمیشم بگو
_م..من....نمیتونم بگم
+لطفا بگو نمیتونم اینطوری گریتو ببینم شاید کاری از دستم بربیاد بگووو
_م..من...میرم...کره
این حرفو که زد قلبم مچاله شد
+چ.چی
_میرم کره
خندیدم
+شوخی باحالی بود
_شوخی نیس سوجین من دارم میرم کره
+چرا؟
_خوب میخوام برم
با حرس گفتم
+آها فهمیدم میخوای بری خوش گذرونی و منو اینجا تنها بذاری ارع؟
_نه نه کی گفته من میرم برمیگردم
+خو چرا باهم نمیریم میتونیم باهم بریم و برگردیم
_معذرت میخوام نمیتونم اونجا یه کاری دارم قول میدم هرروز بهت زنگ بزنم
+مگه چه کاری پیش اومده واست؟
_درمورد کارم هستش میرم برمیگردم
+جیمین آخه من بدون تو نمیتونم
منو تو آغوشش گرفت
_معذرت میخوام نمیخواستم اینطوری بشه
یه حرفی بود که باید بهش بزنم
+راستی تو که فقط برای کارت میخوای بری کره پس چرا انقدر داری گریه میکنی
زود اشکاشو پاک کرد انگار از چیزی میترسید
_عام نه نه فقط دلم برات تنگ میشه بخاطر همون
+مطمئن باشم؟
_اوهوم
منم بغلش کردم و گریم گرفته بود
+کی برمیگردی؟
_یه یک ماه اینا طول میکشه
+چی؟یک ماه؟
_سعی میکنم زودتر برگردم
+کی میری؟
_فردا
+چرا انقدر زود؟
_کارم واجبه
+باش ولی قول بده هرروز باهام حرف بزنی
_شده تصویری هن حرف میزنیم
+اوهوم
(فردا ساعت ۷)
خواب بودم برگشتم اونور تخت ولی جیمینو ندیدم قلبم یه لحظه ایستاد نکنه بدون خداحافظ رفته زود از تخت بلند شدم رفتم پایین ولی پیداش نکردم کم کم داشتم ناامید میشدم که از پشت بغلم کرد و خیسی به بدنم بر میخورد
برگشتم طرفش
+یااااااا حموم بودی؟
_ارع
+اه ترسوندیم
_من آماده میشم باید ساعت ۱۲ اونجا باشیم
+کجا؟
_فرودگاه دیگ
+عا باشه...تو آماده شو من درم تموم شد میام پیشت باهم بریم
_خیر م باهات میام دانشگاه
+وات
_میام اونجا منتظرت میشم وقتی درسو دادی باهات برمیگردم فرودگاه
+عام باشه زود آماده شو
نیم ساعت بعد
+جیمینا بدووووو دیرم میشه
_اومدم بریم
با لباس های اسپرت اومد پیشم
رفتیم تو ماشین
(بچه ها سوجین ماشین میرونه 😎)
ساعت ۸ رسیدیم با جیمین پیاده شدیم و رفتیم پیش مدیر
+سلام
مدیر:عا سلام خانم کانگ
_پارک
منو آقای مدیر به جیمین با تعجب نگاه کردیم
_خانم پارک هستن
مدیر :عام فک کنم شما همسر خانم کا... یعنی خانم پارک هستین درسته
_بله
+میتونن اینجا باشن بعدا باهم برمیگردیم
مدیر:بله حتمی
+مواظبش باشین
با حرفم هرسه تامون تعجب کردیم یا خدا من چیگفتم
مدیر:منظورتونو نفهمیدم
+عام هیچی من دیگه برم
از اتاق اومدم بیرون که جیمینم باهام اومد بیرون
مچ دستمو گرفت
_عزیزم من بچه نیستم که
+جیمین نمیدونم یهویی اون حرفو زدم حالا تو برو اتاق مدیر منم کارم تموم شد باهم بریم
_خیر منم میام
+تو چرا؟
_خوب میان دیگه برو
+اوفففف
با جیمین داخل رفتیم همه سرپا وایستاده بودن و به جیمین نگاه میکردن
۵۴.۰k
۰۳ بهمن ۱۴۰۰