فیک: my mission
فیک: my mission
پارت:14
.............................................................
عمارت لیسا/
لیسا: میشه بدیش بهم
جیمین: روبه چپ چیه دختر..اینا؟!
لیسا:آها خودشه ممنونم جیمینا
لیسا: جنیی اومدم بیا برو اینو بپوش..
جنی:این.. عمرا!
لبسا: مگه دسته خودته ؟!
لیسا جنی رو بلند کرد و هولش داد عقب لباسو پرت کرد رو صورتش از اتاق اومد بیرون ..
لیسا: تا لباسو نپوشی این درو وا نمیکنم.*داد*
10مین بعد
جنی: باز کن پوشیدم..
لیسا درو باز کرد و وارد اتاق شد
لیسا: خیلی بهت میاد*تعجب*..
جنی: هوفف. ولی اصلا راحت نیستم باهاش..
لیسا: چرت نگو بشین اینجا ببینم...
لیسا جنی رو نشوند و خودش هم لباسش رو پوشید رفت جنی رو میکاپ کرد و بعدشم خودش...
لیسا: خب تموم شد.. حاضری خودتو ببینی؟!
جنی: خب ببینم به چه حیوونی تبدیلم کردی..
لیسا: بی اخلاق...
جنی ویو: رومو روبه آینه برگردوندم.. باورم نمیشه این منم؟! من هیچوقت انقد خوشگل نشده بودم... ولی این آخرین بارمه؟! دیگه نمیتونم خوشحال باشم!؟ قراره بمیریم.. کاشکی جواب همه ی این سوالات رو داشتم!
لیسا: خب لیدی بفرمایید بریم پایین
جنی: چندش بازی.. بریم
جنی ویو: رفتیم پایین بعد کمی جیمین و دایون هم اومدن اوو. عجب خوشتیپ کرده بودن..
جیمین: عجب خانومای کراشی!
جنی: تو ازهممون کراش تری
لیسا: هی .. هی کی گفته از منم کراش تره؟!
جیمین یه نگاه به ساعتش انداخت و لب زد
جیمین: باشه باشه...الانم به جا این حرفا پاشید بریم ی کوفت بخوریم و برگردیم...
لیسا: نخیرم برنمیگردیممم
دایون: هی لیسا میدونم چی میخوای ولی ما اجازه رفتن به بار و مست کردن رو نداریم! ...
جیمین: ولی یه نفر میتونه اجازه بگیره!
همه برگشتن و به جنی زل زدن..
جنی: چیه چتونه عین بز زل زدین بهم..
لیسا: اونییی! *کیوت*
جنی: ن من خر نمیشم!
لیسا: لطفاً*کیوتتت*
جنی: اوف باشه
لیسا: آخی خرت کردم..
جنی: میزنمتاااا!
لیسا: عصابم نداریااا
جنی: نخیر من بی عصاب..
لیسا: کیوت خر..
جنی: خفه میشی یا با جفت پا برم تو حلقت!
جیمین: من میرم خودتون بیاید..(میرفت سمت در)
بادیدن جیمین پا تند کردن و به جیمین رسیدن و سوار ماشین شدن..
......................................................
عمارت تهیونگ/
کوک: خب بریم...
رزی: ماشینی چیزی هس..
تهیونگ: و چرا؟!
رزی: من با این جوجه نمیام..
تهیونگ: ک اینطور... کوک و رزی تا وقتی میرسیم دستای همو میگیرین و بی سروصدا میشینین..
کوک و رزی: عمرا*داد*
۲۰مین بعد/..
داخل ماشین بودن همانطور که تهیونگ گفته بود کوک و رزی دستای همو گرفته بودن و گهگاهی با حرص همو نگاه می کردن...جیسو رانندگی میکرد و تهیونگم سرش تو گوشی بود...
جیسو: رسیدیم پیاده شین.. منم ماشینو پارک کنم میام..
تهیونگ: هوم..بسه دیگه میتونید دستای همو ول کنین..
رزی: آخیش
سلاممم.اینم پارت جدیدپروف هم تغییر کرد گمم نکنید...
حمایت کنید دوستون دارم 🫂🥺
پارت:14
.............................................................
عمارت لیسا/
لیسا: میشه بدیش بهم
جیمین: روبه چپ چیه دختر..اینا؟!
لیسا:آها خودشه ممنونم جیمینا
لیسا: جنیی اومدم بیا برو اینو بپوش..
جنی:این.. عمرا!
لبسا: مگه دسته خودته ؟!
لیسا جنی رو بلند کرد و هولش داد عقب لباسو پرت کرد رو صورتش از اتاق اومد بیرون ..
لیسا: تا لباسو نپوشی این درو وا نمیکنم.*داد*
10مین بعد
جنی: باز کن پوشیدم..
لیسا درو باز کرد و وارد اتاق شد
لیسا: خیلی بهت میاد*تعجب*..
جنی: هوفف. ولی اصلا راحت نیستم باهاش..
لیسا: چرت نگو بشین اینجا ببینم...
لیسا جنی رو نشوند و خودش هم لباسش رو پوشید رفت جنی رو میکاپ کرد و بعدشم خودش...
لیسا: خب تموم شد.. حاضری خودتو ببینی؟!
جنی: خب ببینم به چه حیوونی تبدیلم کردی..
لیسا: بی اخلاق...
جنی ویو: رومو روبه آینه برگردوندم.. باورم نمیشه این منم؟! من هیچوقت انقد خوشگل نشده بودم... ولی این آخرین بارمه؟! دیگه نمیتونم خوشحال باشم!؟ قراره بمیریم.. کاشکی جواب همه ی این سوالات رو داشتم!
لیسا: خب لیدی بفرمایید بریم پایین
جنی: چندش بازی.. بریم
جنی ویو: رفتیم پایین بعد کمی جیمین و دایون هم اومدن اوو. عجب خوشتیپ کرده بودن..
جیمین: عجب خانومای کراشی!
جنی: تو ازهممون کراش تری
لیسا: هی .. هی کی گفته از منم کراش تره؟!
جیمین یه نگاه به ساعتش انداخت و لب زد
جیمین: باشه باشه...الانم به جا این حرفا پاشید بریم ی کوفت بخوریم و برگردیم...
لیسا: نخیرم برنمیگردیممم
دایون: هی لیسا میدونم چی میخوای ولی ما اجازه رفتن به بار و مست کردن رو نداریم! ...
جیمین: ولی یه نفر میتونه اجازه بگیره!
همه برگشتن و به جنی زل زدن..
جنی: چیه چتونه عین بز زل زدین بهم..
لیسا: اونییی! *کیوت*
جنی: ن من خر نمیشم!
لیسا: لطفاً*کیوتتت*
جنی: اوف باشه
لیسا: آخی خرت کردم..
جنی: میزنمتاااا!
لیسا: عصابم نداریااا
جنی: نخیر من بی عصاب..
لیسا: کیوت خر..
جنی: خفه میشی یا با جفت پا برم تو حلقت!
جیمین: من میرم خودتون بیاید..(میرفت سمت در)
بادیدن جیمین پا تند کردن و به جیمین رسیدن و سوار ماشین شدن..
......................................................
عمارت تهیونگ/
کوک: خب بریم...
رزی: ماشینی چیزی هس..
تهیونگ: و چرا؟!
رزی: من با این جوجه نمیام..
تهیونگ: ک اینطور... کوک و رزی تا وقتی میرسیم دستای همو میگیرین و بی سروصدا میشینین..
کوک و رزی: عمرا*داد*
۲۰مین بعد/..
داخل ماشین بودن همانطور که تهیونگ گفته بود کوک و رزی دستای همو گرفته بودن و گهگاهی با حرص همو نگاه می کردن...جیسو رانندگی میکرد و تهیونگم سرش تو گوشی بود...
جیسو: رسیدیم پیاده شین.. منم ماشینو پارک کنم میام..
تهیونگ: هوم..بسه دیگه میتونید دستای همو ول کنین..
رزی: آخیش
سلاممم.اینم پارت جدیدپروف هم تغییر کرد گمم نکنید...
حمایت کنید دوستون دارم 🫂🥺
۷.۸k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.